در دهه 1950، ورنر هرتزوگ نوجوانی با اجرای فیلمی از کلاوس کینسکی جوان متحیر شد. سالها بعد، آنها در آپارتمانی مشترک بودند که در آن، کینسکی در یک خشم چهل و هشت ساعته، حمام را کاملاً ویران کرد...
در این قسمت دومینیک تورتو (دیزل) ، برایان اکانر (واکر) و بقیه اعضای خانواده شان به ادامه آخرین ماموریتشان در ایتالیا می پردازند ، جایی که لوک هابز (جانسون) در تعقیب آنها بود . همزمان با این ماجرا ، گروهی دیگر در لندن دست به سرقت چند ماشین و آشوب می زنند و هابز مجبور می شود به آنجا برود و آنها را دستگیر کند . بعد از آنکه مشخص می شود لتی (رودریگوئز) در سرقت لندن دست دارد ، تورتو هم قاطی ماجرا می شود ...
دو دوست صمیمی که کهنه سربازان جنگ ویتنام بودند و بدلکاری کردند ، به عنوان جاسوسی به فیلیپین فرستاده می شوند. این ماموریت، یک ماموریت فوق العاده مخفی برای دولت استرالیا است...
بلید برای نجات خانه های زاغه نشینان خود از یک بانک سرقت می کند. وقتی او یک ایستگاه پلیس را در جایی که پول را مخفی کرده بود می بیند، اوضاع تغییر می کند...
پرودنس مکاینتایر، مجری تلویزیون، متوجه میشود که کنترل سختگیرانهی برنامهاش دچار اختلال میشود، وقتی یک سرمایه دار شبکه را خریداری می کند . او با دوست پسر سابقش، یک مدیر اجرایی استودیو، درگیر جنگ اراداتی میشود که سعی دارد تغییرات خود را اجرا کند...
نانا چیگوسا در همه چیز عالی است؛ در درس خوب است، عضو شورای دانش آموزی است و خیلی خوشگل است. کائورو سوگیمارو دقیقا برعکس اوست؛ زشت، نادان و چرت و پرت حرف می زند. این دو با وجود تفاوت های زیاد، همسایه هستند و از بچگی با هم دوست شده اند. اما سرنوشت قصد دارد آنها را به روش عجیب و غریب خود نزد هم ببرد. چه خبر خواهد شد وقتی بفهمند که سلایقشان نزدیک تر به هم است تا آنچه فکر می کردند؟
"جنیفر" نویسنده است که بر روی یک کتاب جدید کار می کند و برای به پایان رساندن آن به مکانی در خارج از شهر می رود.او کلبه ای در خارج از شهر اجاره می کند اما این کار او توجه چند مرد محلی را جلب می کند.آنها به "جنیفر" در دهکده حمله می کنند.پس از این حمله او که بهبودی خود را بدست آورده شروع به انتقام گیری می کند...