یک روز معمولی در مزرعه نیشکر در لوئیزیانا وقتی یک کشاورز سفیدپوست محلی برای دفاع از خود تیرباران شد، مسیر خود را تغییر میدهد. گروهی از مردان پیر و سیاهپوست گامی شجاعانه برمیدارند و به طور دسته جمعی جلو میآیند تا مسئولیت قتل یک نژادپرست سفیدپوست را بر عهده بگیرند که یکی از اعضای آنها به او شلیک کرده است. در حالی که کلانتر با مظنونان روبرو می شود، صاحب مزرعه جوان به تنهایی در
ویولونیست مشهور "هولگر بردنت" پس از توری طولانی به خانه نزد خانواده اش بازمی گردد. او و همسرش سالهاست که با هم ازدواج کرده اند اما دیگر عشقی بینشان وجود ندارد. دخترشان معلم پیانوی جدیدی به نام "آنیتا هافمن" پیدا می کند. "هولگر" عاشق او می شود و...
بر اساس یک افسانه سنتی ژاپنی چند صد ساله، یک زن و شوهر روستایی یک دختر بچه را در مقداری بامبو پیدا می کنند و او را به عنوان دختر خود بزرگ می کنند اما ...
«آنها هزاران نفر را ناپدید کردند. اکنون، مردانی که این کار را انجام دادند، سکوت خود را میشکنند. در دسامبر ۲۰۲۴، جهان شاهد سرنگونی دراماتیک بشار اسد، رئیسجمهور سوریه بود که به یک جنگ داخلی ۱۳ ساله پایان داد. اما در زیر این جشنها، یک میراث شوم وجود دارد: بیش از ۱۰۰,۰۰۰ سوری ناپدید شدهاند. سرنوشت آنها در زندانها، گورهای دستهجمعی و اسناد محرمانه پنهان شده است. این فیلم میگوید...»
رهبر یک گروه موسیقی در نیویورک، پس از دریافت پیشنهاد قراردادی از یک استودیوی فیلمسازی، راهی هالیوود میشود. با این حال، او قاطعانه تصمیم میگیرد که موسیقی را به سبک و شیوه خودش ارائه کند و تسلیم خواستههای استودیو نشود.
سه نفر و یک نوزاد در امتداد یک جاده راهی سفرهای جداگانه شدند. رویاها و داستان های متفاوت آنها در میان مسیر نفس گیر متروک پاتاگونیک در هم تنیده می شوند...
بالاترین رتبه اسرای اردوگاه زندان «هانوی هیلتون» داستان های دلخراشی از شکنجه و رفتار وحشیانه را فاش می کنند. در میان این وجود جهنمی، تعداد انگشت شماری از اسرا یک جنبش مخفی ایجاد کردند که در نهایت منجر به تلاش های بزرگ نجات شد...
چارلی هشتپا، به طور ناگهانی و ناخواسته وارد یک مسابقه استعدادیابی میشود. او پس از کسب شهرت و ثروت، متوجه میشود که ارزش این چیزها بیش از آنچه به نظر میرسد، اغراق شده است (و فاقد اهمیت واقعی هستند).
آنتونیو میانسال است و فکر میکند دوستی ندارد و شغل بدی دارد زیرا کوتاه قد، چاق و کچل است. وقتی یک سردفتر جدید وارد میشود، آنتونیو میبیند که او را بسیار دوست دارند ، حتی اگر قد کوتاهتر و چاقتر است، او متوجه میشود که باید با ترسهای خود روبرو شود...
هارولد و لیلیان در سال 1947 به هالیوود فرار کردند و در آنجا به سلاح مخفی صنعت فیلم تبدیل شدند. هیچ کس در مورد آنها صحبت نکرد، اما همه آنها را می خواستند. داستان آنها بزرگترین داستانی است که تا به حال گفته شده است...
بعد از عزیمت "روب سوفر"،یک فرشته مرگ دیگر ، به نام "کمرون کین" جای او را می گیرد. او تاجری است که هیچ اهمیتی به مردگان جدید نمی دهد. اما بعد از ارتباط "جرج" و "رجی" همه چیز به هم می ریزد...