پلیسی به تازگی از مرخصی اعصاب و روان بازگشته است و متوجه می شود که او گرفتار هجوم قاتل سریالی شده است. در حال حاضر ، او باید با شیاطین خود به همراه قاتل روبرو شود تا موجود کوچک فرسایشی خود را نجات دهد.
در حالی که متفقین آلمان را در سراسر جهان تطبیق می دهند ، لور خواهران و برادران خود را به سفری می برد که آنها را در معرض حقیقت اعتقادات والدین خود قرار می دهد...
یک موجود بیگانه پنج انسان متوسط از انگلیس، آلمان، چین، شوروی و ایالات متحده را به سفینه ی فضایی خود آورده است. به هر یک از این افراد کیفی داده شده است که شامل کپسول هایی می باشد که می تواند موجودات زنده را تا شعاع سه هزار مایلی نابود کند. به آن ها گفته شده است که اگر هر یک بتواند دولت کشورش را از استفاده از این کپسول ها به مدت بیست و هفت روز منع کند، زمین از نابودی نجات خواهد یافت؛ اما با توجه به شرایط جنگ سرد میان آمریکایی ها و روس ها انجام این کار غیر ممکن به نظر می رسد...
در یک آپارتمان کوچک توکیو ، آکیرای دوازده ساله باید از خواهر و برادرهای کوچک خود مراقبت کند ، پس از اینکه مادر آنها آنها را ترک کرد و هیچ نشانه ای از بازگشت نشان نداد.
به عنوان بخشی از نقشه انتقام، زنی به دست شوهرش با طناب بسته شده است. او که قادر به باز کردن گره ی طناب ها نیست، باید تمام تلاشش را بکند تا زنده بماند اما...
مایکل برایس که محافظ داریوش کینکاید قاتل است. اوکه مجوز فعالیتش را از دست داده و تحت پیگرد قانونی قرار دارد اما بخاطر زن جانی داریوش مجبور می شود که دوباره به کار بازگردد. حالا مایکل از دو فرد جانی محافظت می کند و آن ها نیز مدام اذیتش میکنند، اما کم کم ماجرا وسیع تر می شود و درگیر ماجرای خطرناکی در اروپا می شوند ...
این فیلم بر اساس رمانی به همین نام اثر آنا تاد ساخته شده و داستان دختر جوانی به نام تسا را روایت می کند. تسا دختری وظیفه شناس و متعهد است که به معشوقه دبیرستانی خود وفادار است. او با جاه طلبی های زیاد و آرزوهای بسیار بزرگ وارد دانشگاه می شود اما هنگامی که با پسری مرموز به نام هاردین اسکات دیدار می کند، همه چیز عوض می شود. هاردین که پسری گیرا و سرکش است، تمام افکار و زندگی تسا را به چالش می کشد…
افسر یک سرویس خارجی در لندن در تلاش است تا جلوی حملهی تروریستی که برای ضربه زدن به نیویورک طراحی شده است را بگیرد، اما مجبور می شود بخاطر جنایاتی که مرتکب نشده است از دست بقیه فرار کند...
به دنبال ورود تصادفی یک خلبان آمریکایی بنام «استیو تروور» به جزیره تمیسیرا، «آرس» خدای جنگ موفق به گریختن از زندان می شود. اکنون پرنسس «دایانا» وظیفه دارد که آرس را مجددا دستگیر کند، و همینطور خلبان را به سرزمین خودش بازگرداند. استیو تصمیم می گیرد به دایانا در شکست دادن آرس کمک کند و …
دل کاري هاي غير مجاز و رفتار خشن «زاندر کيج»، معروف به «سه ايکس» باعث مي شود او به زندان بيفتد و در آن جاست که «اوگاستاس گيبونز» از آژانس امنيت ملي با تهديد او را به استخدام دولت در مي آورد ...