یک کلاهبردار، زنان تنها را اغوا کرده و پس از سرقت پولشان، آنها را به قتل میرساند. اما وقتی او زنی بیوه را هدف قرار میدهد، دختر آن زن به نیّت او مشکوک میشود.
نیک کیو به صورت انفرادی در پیانو، در قصر الکساندرا اجرا میکند، آهنگهایی از کاتالوگ گستردهاش را مینوازد، و شامل آهنگهای کمیاب است که اکثر طرفداران برای اولین بار میشنوند...
میلان باید لوئیس راندونی را قبل از اینکه در دادگاه شهادت دهد، بکشد. او از هم اتاقی افسرده اش فرانسوا پینیون که با حلق آویز کردن خود از لوله توالت، اتاق میلان را غرق در آب می کند، ناراحت است. در اینجا او در مشکلات گیر کرده است.
ویولتا در اوایل بیست سالگی است و محکوم است تابستان را در مادرید بگذراند و در یک موسسه انتشاراتی کارآموزی کند. در طول آن هفته ها، او دوستان جدیدی پیدا می کند...
لوک از شروع مدرسه راهنمایی متنفر است و آرزو می کند که آخرین روز تابستان، جشنواره، مدام تکرار شود. حداقل 100 بار این کار را می کند تا زمانی که درسش را یاد بگیرد...
یک کتابدار بیش از حد رمانتیک معتقد است که تنها پس از سه قرار ملاقات، یکی را پیدا کرده است، اما دوستان او بیشتر نگران آشفتگی سیاسی هستند که منجر به یک کودتای جناح راست می شود...
تونی (هری بائر) یک وام گیرنده اوباش است که از موقعیت خود در زندگی ناراضی است و دائماً آرزو دارد که در برزیل با برادرش ثروتمند زندگی کند. تونی برای به دست آوردن پول نقد سریع به نیروهای جنایت سازمان یافته می پیوندد و...
یک ستاره هالیوودی سابق که به روسپی تبدیل شده و یک دزد خردهپا و زنستیز، در تلاش برای جبران گذشته جنایتکارانه خود، با هم برای حل یک پرونده ربودن کودک در سانفرانسیسکو تلاش میکنند...
هنگامی که یک سرباز کهنه کار ارتش به عنوان فرمانده در یک آکادمی نظامی بیمار مسئولیت می گیرد، فوراً با رئیس جدید دانشگاهیان مدرسه که آزاد اندیش است قرار می گیرد. اما وقتی مجبور میشوند با هم همکاری کنند تا مدرسه را نجات دهند - یا در خطر تعطیلی قرار بگیرند - جرقهها به پرواز در میآیند، عاشقانهها شکوفا میشوند و زندگیها تغییر میکنند زیرا تلاش میکنند مرکز قدیمی شهر را نجات دهند.