داستان این فیلم دربارهی دو مرد بهنامهای سام و توسکو میباشد که با ماشین کاروان قدیمی خودشان به سراسر انگلیس سفر میکنند تا با دوستان ، خانواده و مکانهای گذشتهشان دیدن کنند...
مکس فیست ،ادعا میکند که او یک قهرمان از بعدی دیگر است که از طریق فضا و زمان در سیاره زمین، که هیچ قدرتی در آن ندارد، گیر افتاده است. به غیر از یک نوجوان به نام همستر هیچکس حرفش را باور نمیکند.
این فیلم داستان زندگی دیوید کاپرفیلد از دوران کودکی تا بزرگسالی را روایت می کند و ماجراجویی های او، دوستان و دشمنانی که در طول زندگی اش با آن ها مواجه شده است را به تصویر می کشد.
جردن شخص بانفوذ و بزرگی در حوزه تکنولوژی است که دستیارش ایپریل و همچنین تمام کارمندانش را به شدت عذاب می دهد. این آزار و اذیت ادامه پیدا می کند تا اینکه درست قبل از یک ارائه فوق العاده مهم، او به طور جادویی و با همان افکار و رفتار به 13 سالگی خود باز می گردد. جردن که اکنون تنها یک دختر 13 ساله است و هیچ کس او را نمی شناسد، باید بیشتر از هر زمان دیگری به ایپریل متکی شود. اگرچه ایپریل به جردن کمک می کند اما با او درست مانند یک دختر بچه 13 ساله که دارای مشکلات رفتاری است و باید آن ها را اصلاح کند، برخورد می کند…
یک فرد 32 ساله که یک بار در کودکی کارآگاه افتخاری بوده است، هنوز هم به دنبال حل معماهای بیارزش و مهم است. تا اینکه یک مرد سادهلوح، اولین پرونده جدیاش را برایش میآورد تا بفهمد که چه کسی دوسپسرش را به قتل رسانده است.
برت گومر مشکوک می شود که از کرم های غول پیکر در مرکز تحقیقاتی در کشور کانادا به عنوان سلاح استفاده می شود. او با وارد شدن به این جریان و آلوده شدن بدنش خود را بین مرگ و زندگی می بیند و سعی دارد تا پادزهری از زهر یکی از موجودات درست کند تا زندگی خودش را نجات دهد و...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 16 جایزه دیگر.
قرن بيست و سوم.خبرهاي رسيده از مقر فرماندهي استارفليت در سن فرانسيسکو، حاکي از هجوم نيروهاي عظيم ابري شکلي به سوي زمين است. «فرمانده کرک» (شاتنر) فرماندهي سفينه ي قدیمي اينتر پرايز را براي مقابله با اين هجوم به عهده مي گيرد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 17 جایزه دیگر.
«هنک دیرفیلد» کهنه سرباز جنگ ویتنام پیامی از طرف ارتش مبنی بر بازگشت پسرش از عراق و سپس ناپدید شدنش دریافت می کند. هنک که یکی دیگر از پسرانش را سال ها قبل از دست داده، این بار برای یافتن دومی عازم محل خدمت وی می شود. در آنجا با مراجعه به بخش گمشدگان اداره پلیس متوجه می شود که تشکیلات پلیس قادر به کمک به او نیست، چون تحقیقات در مورد پرسنل نظامی فقط بر عهده ارتش است. اما اصرار او و اینکه نظامی ها در حال مخفی کردن چیزی هستند، توجه کارآگاه «امیلی سندرز» را جلب می کند. پس از یافته شدن جسد تکه تکه شده «مایک دیرفیلد» ارتش با اعلام اینکه جسد در محدوده منطقه نظامی یافته شده، پرونده را از دست سندرز خارج می کند. اما پرس و جو از افراد محلی توسط هنک دیرفیلد که موفق شده موبایل پسرش را از کمد وسایل وی در پایگاه کش برود، او را به سوی سرنخ هایی هولناک درباره چگونگی مرگ پسرش راهنمایی می کند...
ظهور لیکانها، حکایت از داستانی در قرون وسطی دارد که در آن دو دسته اشرافی خون آشامان و لیکانها با یکدیگر درگیر می شوند، یک مرد جوان از لیکانها بنام «لوشن» (شین) در مقابل رهبر قدرتمند خون آشامان به نام «ویکتور» (نایی) بپا می خیزد و او در این راه از عشق پنهانیش «سونجا» (میترا) که یکی از خون آشامان است یاری می طلبد اما...
داستان فیلم درباره والدینی میباشد که در حال حاضر با مشکلات مالی بسیاری دست پنجه نرم میکنند. اوضاع آنها زیاد خوب نیست و نمیخواهند که دخترشان نیز از این موضوع بویی ببرد...