این برنامه به مناسبت بزرگداشت مهمترین و تأثیرگذارترین رویدادهای فرهنگی سال برگزار میشود. این مراسم با بیش از ۱۰۰ بخش جایزه متنوع، اجرای زنده موسیقی و حضور مهمانان سرشناس، به دنیای فرهنگ شکوه و هیجان میبخشد.
آل کاپون، گانگستر بدنامی بود که به دلیل زخمی در صورتش، «صورتزخمی» نامیده میشد. او در سال ۱۹۱۹ به شیکاگو رفت و با همکاری جانی توریو، در دهه ۱۹۲۰ یک امپراتوری جنایتکارانه در زمینه قمار را در این شهر بنیانگذاری کرد.
تَنوی راینا، که زنی مبتلا به اوتیسم است، متوجه میشود پدر فقیدش که در ارتش هند خدمت میکرده، رؤیایی داشته است؛ او میخواسته پرچم را در یخچال طبیعی سیاچن برافراشته کند. با وجود محدودیتهایی که برای افراد دارای اوتیسم در خدمات نظامی وجود دارد، تَنوی تصمیم میگیرد این مأموریت را به سرانجام برساند.
بعد از اینکه میرا از مشکلات آشوین آگاه میشود و او را ترک میکند، آشوین که یک فیلمساز است، تمام درد و رنج خود را در قالب یک فیلمنامه تخلیه میکند. هنگام ارائه این فیلمنامه، با خودش فکر میکند که آیا واقعاً چنین پایانی را برای داستان زندگی واقعیاش میخواهد.
خانوادهای در خانه پدری که به تازگی فوت کرده، یک صندوق گنج پر از طلا پیدا میکنند. چیزی که در ابتدا مثل یک رؤیای شیرین به نظر میرسد، تبدیل به یک کابوس میشود. آنها توسط صاحب اصلی طلا، یک لپرکان (Leprechaun) شیطون و مرگبار، تحت تعقیب قرار گرفته و کشته میشوند.
اود، جوانی از اهالی بوتون، دل به دختری به نام آده میبازد که از بالی به آنجا مهاجرت کرده است. رابطه آنها در ابتدا بسیار خوب پیش میرفت و آنچنان زیبا بود که گویا دنیای هستی تنها متعلق به این دو نفر است.
مربی مغرور بسکتبالی که به دلیل رانندگی در حالت مستی (DUI) محکوم شده، برای انجام خدمات اجتماعی باید به بزرگسالان دارای تفاوتهای عصبی (Neurodivergent) آموزش دهد. پیشداوری اولیه او رفتهرفته از بین میرود، زیرا بازیکنانش دیدگاهی تازه به زندگی به او نشان میدهند.
این داستان زندگی سوپراستار، دیوید پادیکال، را دنبال میکند. دیوید بازیگر خوبی است، اما در نقطهای از زندگیاش مجبور میشود به درون خود نگاه کند تا شخصیت واقعیاش را پیدا کند و از ظاهر یک ستاره فراتر برود.
تیم فوتبال «هایلند استیت بولداگز» با پیروزی در تمام بازیهای خود، به مسابقات قهرمانی ملی راه یافت. آنها باید با «ساوتپوینت ریدرز» رقابت کنند. این تیم با رهبری کوارتربک خود، «آلونزو اسکات»، به دنبال کسب دومین عنوان قهرمانی است.
یک کسب و کار خانوادگی برای زیباسازی محله تحت فشار است که فروخته شود. یک گانگستر محلی برای نجات آن نقشهای میکشد و در این میان، دو نفر که به دنبال عشق هستند، به هم میرسند.
هر کسی باید روزی با اهریمنهای درونش روبهرو شود و «آلگا» نیز از این قاعده مستثنی نیست. ما داستان شخصیتهای مختلفی را دنبال میکنیم که با شیاطین درونی خود میجنگند. در این میان، با گشوده شدن دروازهای به دنیای زیرین، حقایقی فراتر از رازهای معمول فاش میشود.
نینا، دختری جوان و سرکش، به گروهی از شکارچی که در کلبهای دورافتاده زندگی میکنند، میپیوندد. او در تلاش است تا جایگاهی برای خود در این جمع مردانه پیدا کند، اما ورود ناگهانی یک غریبه مرموز، تعادل و جایگاه او را به چالش میکشد.
خبرنگار جنگ، باب وودراف، برای یافتن درمانی برای استرس پس از سانحه و افسردگی، کهنهسربازان را به سفری اکتشافی در قطب شمال میبرد. در این سفر، آنها در طبیعت بکر و دراماتیک راهپیمایی میکنند و محققان تغییرات در سلامت جسمی و روحی آنها را بررسی میکنند.
در دوران قرنطینههای ناشی از کووید-۱۹، دو دوست صمیمی که در مشاغل خدماتی مشغول به کار بودند، مجبور میشوند برای تأمین معاش خود به دنبال منابع درآمدی جدیدی باشند.
پس از یک حادثه دلخراش، دکتر مولی ریس از سوی گروهی از تبهکاران به اشتباه قاتل شناخته میشود. مولی که غمی عمیق را تجربه میکند، مسیر جدیدی را برمیگزیند؛ او با تمرینات سخت، خود را به یک شکارچی تبدیل میکند تا بتواند اعضای این گروه تبهکار را از بین ببرد.
دو راننده کامیون حمل پول در یک ماموریت عادی، مورد حمله جنایتکاران قرار میگیرند که اهدافشان فراتر از دزدیدن پول است و این اتفاق به یک تعقیب و گریز مرگبار منجر میشود.
در سال ۲۰۰۳، گروهی از سارقان حرفهای که به «مدرسه تورین» شهرت داشتند، یک سرقت تاریخی را در محله الماس آنتورپ انجام دادند. آنها توانستند از یک خزانه که غیرقابل نفوذ به نظر میرسید، صدها میلیون دلار سنگ قیمتی بدزدند. این سنگها تا به امروز پیدا نشدهاند.