مرخصی یک زندانی نمونه با بازگشت گذشتهاش به تراژدی تبدیل میشود و او را مجبور به فرار میکند. او در تایلند زندگی جدیدی را آغاز میکند تا اینکه یک جنایتکار محلی او را دوباره به دنیای جرم و جنایت باز میگرداند...
سیجی کامیا، صنعتگر سفالگری است که در یک روستای کوهستانی تنها زندگی میکند. پسر او، گاکو کامیا، مهندسی است که در شرکت بزرگی در الجزایر کار میکند. گاکو با نامزدش نادیا به ژاپن میآید. ساتورو، برادر سیجی، میخواهد که سفالگری را از او بگیرد و از ازدواجش با نادیا جلوگیری کند. در همین حال، مارکوس، جوان برزیلیای که در شهر نزدیکشان زندگی میکند، با خانوادهی سیجی آشنا میشود و رابطهای عمیق با آنها برقرار میکند...
بودیکا، ملکه سلتی، پس از مرگ همسرش، توسط رومیان مورد ظلم و ستم قرار گرفت. او رهبری قیامی علیه رومیان را بر عهده گرفت و توانست شهرهایی را از چنگ رومیان خارج کند. اما ...
«جس» (هاچرسن) خودش را براي مسابقه ي دو مدرسه آماده مي کند. اما تنها کسي که مي تواند از او جلو بزند دختري تازه واردي به نام «لزلي» (راب) است. آن دو پس از مدتي با هم دوست مي شوند و مکاني اسرار آميز را در جنگل به نام «ترابيتيا» در نظر مي گيرند و خود را شاه و ملکه ي آن جا مي نامند...
توطئه ي فدراسيون و متحد خود سرش سياره ي «سونا» براي تغيير مکان يک جامعه ي کوچک و بي آزار کشف مي شود. فرمانده سفينه ي «انترپرايز»، «پيکارد» (استوارت)، و مشاوران نظامي اش نيز وارد عمل مي شوند و مي کوشند تا اين توطئه را نقش بر آب کنند...
لس آنجلس. اداره ي پليس. «کارآگاه مانتي» (رابينسن) به رغم مخالفت با روش هاي خشن «ماريون کبرا کوبرتي» (استالون) او را به خدمت مي گيرد تا با همکارش، «گونسالس» (سانتوني)، پرونده ي يک آدم کش زنجيره اي (تامپسن)، را که به تازگي شانزدهمين قرباني اش را بي دليل، به قتل رسانده، به عهده گيرند.
داستان فیلم براساس پرونده واقعی یک قاتل سریالی بریتانیایی به نام جان کریستین است و اتفاقاتی که برای همسایههای او تیم و بریل ایوانس میافتد را روایت میکند...
هونگ، راننده کامیون، با دخترش آن زندگی شادی دارد. با رفتن آن به مدرسه، صمیمیت آنها کمرنگ میشود. آن به افسردگی مبتلا میشود و هونگ برای کمک به او، سفری جادهای را آغاز میکند. او در طول سفر با افراد مختلفی ملاقات میکند و درک عمیقتری از بیماری آن پیدا میکند. هونگ با اتکا به این تجربیات، راهی برای نجات دخترش از افسردگی مییابد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 23 جایزه و نامزد دریافت 25 جایزه دیگر.
«خانم توييدي» يک مرغ داري را مي گرداند که اکثر ساکنانش به زندگي کوتاه و يک نواخت شان، يعني تخم گذاشتن و سرانجام به غذاي اصلي روز يکشنبه ي آدم ها تبديل شدن، تن داده اند. اما «جينجر» به دنبال زندگي بهتري است و مدت هاست به دنبال راهي براي فرار مي گردد...
یک روز یک افسر پلیس یک پاکت عروسی قرمز رنگ پیدا می کند، اما متوجه می شود که صاحب آن در واقع یک روح است که قبل از تناسخ از افسر درخواست ازدواج کرده . اما چه اتفاقی میافتد وقتی یک انسان و یک روح پیوند خاصی برقرار کنند؟...
گروهی از نوجوانان برای گذراندن تعطیلات به یک ویلای ییلاقی در حومه شهر میروند. اما این سفر تفریحی زمانی به یک کابوس وحشتناک تبدیل میشود که یک مرد نقابدار به طرز وحشیانهای آنها را مورد آزار و اذیت قرار میدهد...
در مواجهه با تقاضای ناخوشایند و عجیب پدرش برای رفتن و مرگ در شهر مقدس وارانسی و به دست آوردن رستگاری، یک پسر بدون هیچ گزینه ای برای رفتن به این سفر باقی می ماند.
آینده آخرین پاتوق باقیمانده در روستای کوچکی در شمال شرقی انگلستان نامشخص است. این روستا به دلیل تعطیلی معادن و خروج مردم، با کمبود جمعیت مواجه است. خانههای این روستا ارزان و در دسترس هستند و این امر آن را به مکانی ایدهآل برای پناهجویان سوری تبدیل کرده است...