لورا و ماسیمو برگشته اند و قوی تر از همیشه هستند. با این حال، روابط خانوادگی ماسیمو و مردی مرموز که برای قلب لورا نقشه کشیده ، زندگی عاشقان را پیچیده می کند...
ساریکا عاشق کاران می شود، مردی مرموز که او را به جرم حمل سلاح گرم غیرقانونی متهم می کند. با این حال، در زندان، او تبدیل به یک زن انتقام جو می شود و تصمیم می گیرد تا انتقام ظلمی را که در حق او انجام شده است، بگیرد...
در قسمت جدید "چگونه اژهایانتان را آموزش دهید"، هیککاپ و بی دندون وارد ماجراجویی جدید و هیجانی میشوند و پا به دنیای جدیدی از اژدهاها میگذارند که خطرات و عواقب خود را به دنبال دارد...
محبوبیت یک گروه کر دبیرستانی در حال محو شدن است، زیرا همچنان اکثر اعضای خود را یکی یکی از دست می دهد. یک خواننده سبک راک متقاعد شده است که به گروه کر بپیوندد، به این امید که در مسابقه آینده و جایزه نقدی برنده شود...
این فیلم بر اساس خاطرات دوران افسردگی نویسنده A. E. Hotchner، داستان پسری را دنبال می کند که پس از ورود مادرش به آسایشگاه مبتلا به سل و فرستادن برادر کوچکترش برای زندگی در هتلی در سنت لوئیس، به تنهایی برای زنده ماندن تلاش می کند...
راننده یک وانت بار، فرودگاه کاتماندو را به قصد سفری دو روزه، برای رساندن محمولهای به روستایی دورافتاده در دل کوهستان، ترک میکند. در جادهای مرتفع، مردی تنها، با کشیدن چمدان قرمز کوچکی، به سوی همان روستا، آهسته پیش میرود.
یک شب ، یک ماشین مرموز پس از یک تصادف مرگبار به پارکینگ توقیف پلیس شیکاگو آورده می شود. مکانیک های کشیک به زودی متوجه می شوند که این ماشین اراده ای از خود دارد. با صدها اسب بخار قدرت و دو تن فولاد تقویت شده، به نظر می رسد یک ماشین کشتار غیرقابل توقف است که قادر به فرار - و فریب دادن - انسان ها است...
هاندو (راسل کرو) و دیوی (دانیل پولاک) رهبران یک باند جوانان نژادپرست هستند که شب های خود را با حمله به مهاجران آسیایی در بخش ناهموار ملبورن می گذرانند. در حال فرار پس از باخت بد در مبارزه با صاحبان ویتنامی جدید میخانه محلی خود، این زوج با نوجوانان ارتباط برقرار می کنند...
در سرتاسر جهان، مردم عادی به دستور دشمنی که تنها به نام «صدای او» شناخته می شود، دست به اعمال خشونت ناگفتنی می زنند. پس از سالها خفته بودن، این به سایبورگها بستگی دارد که جلوی آن را بگیرند...
ماز جبرانی، کمدین، استعدادهای درخشان و با صدای بلند خود را در اولین استندآپ کمدی انفرادی خود به نمایش می گذارد. او به موضوعاتی در مورد سیاست، نژاد و مذهب می پردازد و به طرز خنده داری مربوط به خاورمیانه را از بین می برد.
سوپرمن قبول می کند که قدرت خود را فدا کند تا با لوئیس لین رابطه برقرار کند، غافل از اینکه سه جنایتکار کریپتونی که او سهوا آزاد کرده در حال فتح زمین هستند...
پس از دعوا با دوست پسرش، یک رمان نویس موفق در یک تور کتاب در اروپا، برای یک مهمانی در قلعه ای که متعلق به فرقه ای خطرناک است، به دوست سابق خود و دوست زن خود که دیوانه وار عاشق آنها می شود، می پیوندد...