رابین هود، مرد شادی که از ثروتمندان می دزدد تا به فقرا بدهد، یک دستیار توانمند جدید به نام جری دارد. پادشاه شرورنتیجه می گیرد که بهترین راه برای مقابله با این تهدید جدید یک گربه است، بنابراین تام را استخدام می کند...
ال ماریاچی (آنتونیو باندارس) برای انتقام گیری بازگشته است . او قصد دارد ژنرال مارکوئز را که مسبب قتل همسر او و دخترشان بوده است را بقتل برساند . در همین حال فرد مشکوکی به اسم سندز (جانی دپ)که ادعا می کند مامور سازمان جاسوسی آمریکا است به ال ماریاچی پیشنهاد می دهد که برای کشتن مارکوئز به او کمک خواهد کرد . بزودی مشخص می شود که توطئه ای برای سرنگون ساختن رئیس جمهور فعلی مکزیک از سوی یکی از بزرگترین قاچاقچیان مواد مخدر به اسم باریلو که مارکوئز نیز با او همراه است ، در جریان است...
چهار داستان جنایی متفاوت، که در مرکز آنها مردی درشت اندام با چهرهای خشن قرار دارد که به دنبال قاتل معشوقهاش گلدی است، مردی که با پلیس فاسد شهر گناه درگیر میشود و بعد از یک اشتباه وحشتناک تحت تعقیب قرار می گیرد، یک مامور پلیس که جانش را برای محاقظت از یک دختر به خطر می اندازد، و یک قاتل که به دنبال کسب در آمد از راه خودش است.
یک پادشاه با شیطان پیمانی می بندد و سال ها بعد از مرگ شاه، شیطان به قلروی او می آید تا سهم خود را بردارد. گروهی از گلادیاتورها مامور می شوند تا از قلمرو در برابر شیطان محافظت کنند...
داستان به سال ۱۹۴۴ یعنی ۵ سال پس از شروع جنگ جهانی دوم بازمیگردد. جایی که یک کبوتر جوان به نام بیباک در آرزوی تبدیل شدن به یک قهرمان بزرگ است. در همین حین او خبردار میشود که سرویس رویال کبوترهای خانگی در حال استخدام نیرو است. گروهی که به سادگی هر کبوتری نمیتواند عضو آن شود و
مارتین و ماریانا افرادی اندکی آسیب دیده اند که در ساختمان هایی درست روبروی یکدیگر زندگی می کنند. در حالی که آنها اغلب متوجه یکدیگر نمی شوند ، جدایی ممکن است همان چیزی باشد که آنها را به هم نزدیک می کند.
نگاهی به دوره 12 ساله خارقالعاده میاندازد که در آن پله، تنها مردی که سه عنوان قهرمانی جام جهانی را کسب کرد، از یک ستاره جوان در سال 1958 به قهرمان ملی در سال 1970 تبدیل شد.
یک کارمند کوشا و جدی شهری و یک موجسوار خونسرد و بیخیال، هر دو وارث یک شرکت، وقتی در اتاق هیئت مدیره گرد هم میآیند و همکاری میکنند، میبینند که وجوه مشترک بسیاری دارند.