در تابستان سال 2015 در توکیو، ژاپن. ریویچی رویای تبدیل شدن به پانک راک را در سر دارد . اما حالا در یک شرکت فروش ادوات موسیقی کار میکند . ریویچی عاشق یوکو است ولی نمیتونه عشقش به یوکو رو بیان کنه و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
در پى حمله ى «گاریبالدى» به سیسیل، شاهزاده ى سالینا، «دون فابریتسیو» (لنکستر)، می پذیرد که برادرزاده ى محبوبش «تانکردى» (دلون) به ارتش «گاریبالدى» بپیوندد. در سفر هر ساله ى شاهزاده و خانوادهاش به ییلاق، «تانکردى» هم به آنان میپیوندد و دل به «آنجلیکا» (کاردیناله)، دختر «دون کالوگرو» (استوپا) میبندد…
برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 152 جایزه و نامزد دریافت 155 جایزه دیگر.
بتمن به کمک سرگرد جیم گوردون و دادستان جدید هاروی دنت، شهر را از وجود آخرین خانوادههای تبهکاری پاک می کند. همکاری این سه نفر ظاهرا موثر واقع میشود، اما طولی نمی کشد که خود را در مقابل هرج و مرج های یک تبهکار نو پا بنام جوکر، عاجز می بینند...
“چو سینگ” در جستجوی “مایکل چن” است تا تبدیل به شاگرد بعدی “کو چون” شود. اما پس از اینکه یک تبهکار بر سر راه آنها قرار می گیرد، آن دو مجبور می شوند, اختلافات خود را کنار گذاشته و با هم متحد شوند…
انسانیت، با قتل هایی به نام قیمه قیمه کردن آدم که در سراسر جهان رخ می دهند، زیر سوال برده می شود. لزومی شینیچی دانش آموز دبیرستانی است مشکلی خاصی دارد که …
گروهی از مردان مسلح یک قطار زیرزمینی را در اختیار میگیرند و سرنشینان آن را به گروگان میگیرند تا شهر را به آشوب بکشند. این قضایا مامور ایستگاه (دنزل واشنگتن) را وادار میکند تا در برابر مغز متفکر اغتشاشگران (جان تراولتا) قرار بگیرد...
ابی ریچتر (کاترین هیگل) تهیه کننده یک برنامه تلویزیونی صبحگاهی در ساکرامنتو ، کالیفرنیا است. او به طور قطعی به عشق حقیقی اعتقاد دارد و از حامیان سرسخت کتاب هایی مثل مردان مریخی و زنان ونوسی است. او بعد از یک روز خسته کننده به خانه بر می گردد و یک شوی تلویزیونی با نام “حقیقت تلخ” با مجری گری مایک چادوی (جرارد باتلر) می بیند. برنامه ای که درباره روابط با بد بینی صحبت می کند. ابی به برنامه او تماس می گیرد و با او جر و بحث می کند بعد فردا او را در ایستگاه تلویزیونی می بیند و میفهمد که تهیه کننده برنامه اوست…
دو افسر جوان پلیس در حین انجام یک بازجویی در ایست بازرسی ،مقداری پول نقد و اسلحه از اعضای یک باند مواد مخدر خطرناک ضبط می کنند و این اتفاق باعث می شود تا این باند در پی نابود کردن آنها باشند…
داستان فیلم در زمان آینده می گذرد. عده ای از خطرناک ترین مجرمان کره زمین، به فضا فرستاده شده اند و در حالت انجماد در یکی از سفینه ها در حبس هستند. دختر رئیس جمهور آمریکا، برای بررسی شرایط و چگونگی نگهداری از این مجرمان به سفینه مذکور می رود اما...
وقتی “فرانک” متوجه می شود توموری در مغز خود دارد و تنها چند ماه فرصت برای زندگی دارد، او بهمراه همسرش دنبال پیدا کردن راهی برای گفتن به فرزندانشان هستند ...
داستان درباره ی Imogene یک نمایشنامه نویس نیویورکی شکست خورده هستش که بعد از اینکه هم از کارش و هم از رابطش ضربه میخوره مجبور میشه به خونه قدیمیشون برگرده اما …
برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 13 جایزه و نامزد دریافت 25 جایزه دیگر.
سرگذشت «ران کاویچ»، سربازی که در جریان جنگ ویتنام فلج شد و بعد از آن، چون فکر می کرد کشوری که برایش جنگیده، به او خیانت کرده است، تبدیل به فردی مخالف جنگ شد و …
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 47 جایزه دیگر.
فیلم در مورد یک زن نیو یورکی است که در واقع هیچ خانه ای ندارد، و برای یک شرکت رقص کار می کند، در حالی که واقعا یک رقاص نیست، با این حال سعی می کند که در رویاهایش زندگی کند...
برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 11 جایزه و نامزد دریافت 25 جایزه دیگر.
در دست شویی ایستگاه قطار، یک پسر بچه ی ایمیش به نام «ساموئل» (هاس)، شاهد قتل یک مأمور پلیس می شود. «جان بوک» (فورد)، مأمور رسیدگی پرونده، از طریق او می فهمد که قاتل ها مأموران پلیس بوده اند و در درگیری با آنان زخمی می شود. حالا «جان» برای حفظ جان پسر و مادرش، «ریچل» (مگیلیس)، آنان را به روستایشان در پنسیلوانیا می برد …
در سال ۱۹۵۰ در شهری که تمام اهالی آن در یک معدن زغال سنگ کار می کنند، پسری بنام «هومر هیکام» (جیک گیلنهال) تنها انتخابی که برای شغل آینده اش دارد این است که همانند پدرش در معدن کار کند. اما در اکتبر ۱۹۵۷ که اولین ماهواره به فضا پرتاب می شود، همه چیز برای هومر تغییر می کند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
«جولیان نوبل» (برازنان) ، قاتل مزدور ، رفته رفته نگرانی ها و فشارهای حرفه اش را بر جسم و روحش احساس می کند و به این نتیجه می رسد که مشکل او بی رفیقی است. کمی بعد «جولیان» با «دنی رایت» (کینیر) آشنا و دوست می شود اما وقتی «دنی» از نوع کسب و کار «جولیان» باخبر می شود هاج و واج می ماند …..