اطلاعیه
کاربر عزیز
آدرس جدید کانال تلگرام ما: @nightmovie_c
میباشد. لطفا به منظور اطلاع از آخرین اخبار و جدیدترین فیلمها و سریالها به آن منتقل شوید.
همچنین از این به بعد آدرسهای اختصاصی در صورت فیلتر شدن، در بات تلگرامی ما به شما به صورت شخصی ارسال میشود. لطفا از طریق
از طریق این لینک، اکانت خود را به تلگرام متصل کنید.
به منظور رفاه حال شما، کد تخفیف پاییزی
paeez
به مدت چند روز فعال شده است. لطفا نستب به خرید اقدام کنید.
مدیریت نایت مووی
خواهر لوسی، که راهبهای فداکار است، بعد از گذشت ۲۰ سال زندگی در صومعه، تصمیم به فرار میگیرد تا عشق دوران جوانی خود را پیدا کند. این تصمیم، شروع یک ماجراجویی بینظیر برای اوست.
مربی مغرور بسکتبالی که به دلیل رانندگی در حالت مستی (DUI) محکوم شده، برای انجام خدمات اجتماعی باید به بزرگسالان دارای تفاوتهای عصبی (Neurodivergent) آموزش دهد. پیشداوری اولیه او رفتهرفته از بین میرود، زیرا بازیکنانش دیدگاهی تازه به زندگی به او نشان میدهند.
این داستان زندگی سوپراستار، دیوید پادیکال، را دنبال میکند. دیوید بازیگر خوبی است، اما در نقطهای از زندگیاش مجبور میشود به درون خود نگاه کند تا شخصیت واقعیاش را پیدا کند و از ظاهر یک ستاره فراتر برود.
دو راننده کامیون حمل پول در یک ماموریت عادی، مورد حمله جنایتکاران قرار میگیرند که اهدافشان فراتر از دزدیدن پول است و این اتفاق به یک تعقیب و گریز مرگبار منجر میشود.
یان که از وضعیت شغلی خود ناراضی است، با شنیدن این که شرکت "لو روتار" برای سفر به کارمندانش پول میدهد، تصمیم میگیرد در آنجا مشغول به کار شود. او با موفقیت یک سفر آزمایشی به مراکش را آغاز میکند، اما به زودی متوجه دشواریهای کار میشود. در این سفر، آشنایی او با راهنمای گردشگری به نام سوفیا، باعث میشود ناخواسته وارد یک باند قاچاق آثار هنری به سرکردگی دکتر شارو شود و ماجراهایی غیرمنتظره برایش رقم بخورد.
ماهی، یک عکاس هندی مقیم خارج، به مانالی سفر میکند. او با یک معلم به نام آنگاد آشنا میشود و پس از یک شب پرشور، خود را گرفتار در موقعیتی خطرناک مییابد.
دورا، دیهگو و دوستان جدیدشان دل به جنگل خطرناک آمازون میزنند و در رقابتی تنگاتنگ میکوشند تا گنج افسانهای سول دورادو (خورشید طلایی) را قبل از اینکه نیروهای شرور قدرت عظیم آن را به دست آورند، کشف کنند.
روح نژا و آئوبینگ پس از یک فاجعه نجات یافت، اما بدنهایشان در حال نابودی بود. تایئی ژنرن تصمیم گرفت با استفاده از نیلوفر هفت رنگ، بدنهایشان را دوباره بسازد.
سی و هشتمین دوره مسابقات سالانه سامراسلم قرار است در روزهای ۲ و ۳ اوت ۲۰۲۵ (مصادف با ۱۱ و ۱۲ مرداد ۱۴۰۴) به مدت دو شب در ورزشگاه متلایف در شهر ایست رادرفورد، ایالت نیوجرسی برگزار شود.
کوتی، یک مرد ناشنوا و لال با شخصیتی پرشور و عدالتخواه است. زمانی که او در یک آسایشگاه ویژه برای افراد کمبرخوردار مشغول به کار میشود، به دنبال برقراری عدالت است. این تلاشها او را به دردسر میاندازد، تا جایی که با قانون درگیر میشود و همین امر باعث تیره شدن رابطهاش با خواهرش، دوی میشود.
یک کمدی-درام موقعیتی به زبان پنجابی است که حول محور "هارجیت"، یک کارگزار بیمه ناموفق، و مشاجرات بیپایانش با همسرش "پارم" میچرخد. روال روزانه آنها پر از کنایههای طنز، زخمزبانهای نیشدار، و هرجومرجِ قابل درک یک زوج متأهل طبقه متوسط است.
وقتی آنا، یک زن جوان و جاهطلب آمریکایی، برای تحقق رؤیای کودکی خود به دانشگاه آکسفورد میرود، همه چیز در زندگیاش طبق برنامه پیش میرود تا اینکه با یک مرد محلی جذاب و باهوش آشنا میشود که زندگی هر دوی آنها را به شدت تغییر میدهد.
ناتاشا، دختری که رؤیای رها شدن از قید و بند نقشهای سنتی زنانه را در سر میپروراند، قصد دارد مهماندار هواپیما شود. درست در آستانه رسیدن به این آرزو، او به شکلی ناخواسته درگیر ماجرایی هیجانانگیز میشود. او باید سارقانی را دنبال کند که شاهکار معروف، یعنی تابلو مونالیزا، را به سرقت بردهاند.
ماریا بدن، کشاورزی مقتدر و بداخلاق، و پسرش کریستین، در روستایی کوچک زندگی میکنند. زمانی که خبر میرسد قرار است یک کارخانه پنیر صنعتی در روستایشان احداث شود، آنها برای حفظ پنیرسازی سنتی خود دست به کار میشوند. آنها برای مقابله با این پروژه صنعتی به هر کاری متوسل میشوند؛ از باجخواهی و دعوا گرفته تا تعقیب و گریز. این دو برای رسیدن به هدفشان به مکانهای مختلفی مانند نمایشگاه کشاورزی و حتی صحرای مراکش سفر میکنند تا ارزشها و سنتهای خانوادگی خود را حفظ کنند.
یک کارگر چاپخانه که همزمان رهبر یک اتحادیه کارگری نیز هست، مبلغ ۱۰۰ میلیون یورو به او ارث میرسد. این ثروت کلان به جای آنکه خوشبختی برای او به همراه بیاورد، باعث میشود شغل خود را از دست بدهد و زندگی مشترکش نیز به خطر بیفتد.
پسر وزیر پس از پایان تحصیلات دانشگاهی خود ناپدید میشود. افسر رودرا در تحقیقات خود درمییابد که پسر وزیر به همراه دوستدخترش سوار اتوبوس BMTC شده است. نکته عجیب اینجاست که مسیر این اتوبوس ۲۵ سال پیش، به دنبال یک سانحه، تعطیل شده بود. اکنون این سوال پیش میآید که این اتوبوس چگونه دوباره به این مسیر بازگشته است و مانو، پسر وزیر، اکنون کجاست؟
در سال 2080، زمین که میزبان مهاجران بود، بر اثر برخورد شهابسنگ "بولونیا" دچار جهش ژنتیکی شد و انسانها به موجوداتی عنکبوتی با موهای صورتی تغییر یافتند. اما یک قهرمان چینی با نابودی آنها، زمین را نجات داد.
پدرسالار، به طور ناگهانی از عالم اموات بازمیگردد. این بازگشت غیرمنتظره، نه تنها مراسم عروسی نوهاش را به هم میزند، بلکه با ایجاد یک پیچیدگی پیشبینی نشده، تمام معادلات و روابط خانوادگی را دستخوش تغییر و آشفتگی میکند