در شهری که در آیندهای نزدیک تحت فرمان هوش مصنوعی قرار دارد، جان علیرغم زندگی آسودهای که دارد، با آشفتگیهای درونی دست و پنجه نرم میکند. در این میان، آگهیای مرموز با عنوان "پرداخت با خون" (BLOOD-PAY)، وعده تجربیاتی خاص را از طریق فناوری هوش مصنوعی به او میدهد. مواجهه جان با ایوا، موجودیتی دیجیتالی، به تدریج مرز میان ماهیت انسانی و ماشینی را در هم میشکند.
لرا که نزدیک به یک سال است از زمان حمله به اوکراین در برلین زندگی میکند و حال خوبی ندارد، به صورت ناگهانی تصمیم میگیرد به کییف بازگردد. اما در راه متوجه میشود خانوادهاش تا روز بعد به کییف نمیرسند و در نتیجه با دوستش کایریلو ملاقات میکند.
نوستالژی برای دیکتاتوری مستندی است درباره دلتنگی بخش زیادی از مردم رومانی و دیگر کشورهای اروپای شرقی برای دوران کمونیسم. این فیلم نظرات افراد مختلف را در این باره منعکس میکند.
جان ویلیامز، آهنگساز برجسته «جنگ ستارگان» و «پارک ژوراسیک»، با موسیقیهای نمادین خود سینمای مدرن را شکل داده، به فیلمها هویت بخشیده و الهامبخش نسلها بوده است.
این نمایش شامل دروننگریهایی درباره روابط «اِد» با شخصیتهای زن در زندگیاش است و ارزشهایی را که یک مهاجر نسل اول تایوانی-کانادایی از میهن خود، کانادا، آموخته است، بررسی میکند.
زولا و جولیان که با مشکلات مالی روبرو هستند، برای حل آنها به یک ازدواج صوری برای گرین کارت پناه میبرند؛ غافل از اینکه این راهحل ممکن است پایان مشکلاتشان نباشد.
پروفسور آجین، دانشجوی کارشناسی ارشد هیونآ و ووسو مسئول پروژه نمایشگاهی "دویجو" هستند که گفته میشود نفرینشده است. با گذشت زمان، این سه نفر به تدریج خواستههای پنهان خود را آشکار میکنند و با نفرینی روبرو میشوند که در حال واقعی شدن است.
داستان مرسدس گلیزه، اولین زن بریتانیایی که توانست کانال مانش را شنا کند، بسیار الهامبخش است. او نه تنها با آبهای سرد و خشن کانال مانش جنگید، بلکه در مقابل جامعه سرکوبگر دهه ۱۹۲۰ انگلستان نیز ایستادگی کرد. این روایت، شجاعت و پشتکار او را در غلبه بر موانع طبیعی و اجتماعی به تصویر میکشد.
این داستان که در سال ۱۸۶۴ در نیوزلند اتفاق میافتد، به شرح درگیری مهمی از اولین جنگهای زمینی این کشور میپردازد؛ نبردی که میان مائوریها و سربازان مستعمراتی علیه شرایط ناممکن درگرفت.
فلیسیانو، پسر هشتسالهای که در پرورش آلپاکا فعالیت میکند، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد؛ چرا که تیم ملی پرو این شانس را یافته است تا جواز حضور در مسابقات جام جهانی را کسب کند. اما همزمان، دسیسههای یک شرکت معدنی، آرامش و بقای روستای او را تهدید میکند.
دو خواهر نوجوان که قصد ترک کشورشان را دارند، در آستانه این سفر مهم، پدرشان را پیدا میکنند. این دیدار غیرمنتظره، هم به درد و رنج آنها میافزاید و هم به آنها آرامش میدهد.
پولینا با وجود خطرات، برای بازگرداندن دخترش به بلژیک سفر میکند. اما پس از رسیدن، صحنه آرامی از پدری مهربان و فرزندی خوشرفتار را میبیند و در اعتماد به شهود خود تردید میکند.
در دهه شصت میلادی، در روستایی واقع در منطقه اسلاوونیا، مرد ثروتمندی به نام مارکو به یانیا پیشنهاد ازدواج با پسرش، ایوا، را میدهد. یانیا این پیشنهاد را موقعیتی بینظیر برای تحقق آرزوهایش میبیند و از آن استقبال میکند.
هنگامی که جیسون هوچبرگِ بیستوچهار ساله برای گذراندنِ آخرِ هفتهی مشاوران به اردوگاهِ محبوبش، پینوِی، میآید، مهمترین دغدغهاش احساسِ ناهمگونی با همکارانِ نوجوانش است. او بیخبر از آن است که یک قاتلِ نقابدار، جان و کتی، صاحبانِ اردوگاه را به قتل رسانده و اکنون در تدارکِ حملهای دیگر است.
دوازده غریبه ربوده شدهاند و یک بازی مرگبار را انجام میدهند که در آن هر شب برای قتل یکدیگر رای میدهند. «گرگینهها» در میان آنها «روستاییها» را میکشند. روزها تکرار میشوند تا زمانی که یک گروه باقی بماند. این بازی اقتباسی از بازی دورهمی استنتاج اجتماعی دیمیتری داویدوف در سال ۱۹۸۶ است.