یک کشیش و یک کارآگاه، که اعتقاداتشان محرکشان است، در پی یافتن فردی گمشده هستند. کشیش، پس از آنکه در وحی الهی، رباینده پسرش را شناسایی میکند، مصمم به انتقامگیری میشود.
در دهه نود میلادی، در شهر لس آنجلس، یک محافظ شخصی مسئولیت حفاظت از یک خواننده مشهور موسیقی پاپ و دوست پسر ورزشکار او را در برابر یک تعقیبکننده مزاحم بر عهده میگیرد.
این فیلم، سفرهای چهار عضو گروه راک "Stairway To Heaven" را در صحنه موسیقی دهه 1960 و ملاقات آنها در تابستان 1968 دنبال می کند و در سال 1970 به اوج خود می رسد.
داستان، روایتگر به هم پیوستن زندگی سه فرد با پیشینههای گوناگون در خلال یک مسابقهٔ مهم کریکت در شهر چنای است. این همزمانی، آنان را وادار به اتخاذ تصمیماتی میکند که مسیر زندگیشان را برای همیشه تغییر میدهد.
دو نوجوان دبیرستانی معمولی تصمیم میگیرند در آخرین جشن بزرگ قبل از هزاره جدید، یعنی شب سال نو ۱۹۹۹، به طور غیرمنتظرهای وارد مهمانی شوند. وقتی ساعت ۱۲ شب میشود، شب حتی دیوانهوارتر از چیزی میشود که آنها تصور میکردند.
این فیلمی هیجانانگیز و دلهرهآور است که داستان زندگی آرام یک زوج را روایت میکند. زندگیای که به تدریج و به واسطه حضور هر روزه همسایهای که راس ساعت چهار بعد از ظهر به دیدنشان میآید، به کابوسی وحشتناک بدل میگردد.
این فیلم به بررسی زندگی رابی ویلیامز از کودکی، عضویت در گروه تیک دت و موفقیتهایش به عنوان یک هنرمند انفرادی میپردازد. همچنین به چالشهای شهرت و موفقیت در زندگی او اشاره میکند.
این فیلم داستان یک خانواده مکزیکی-آمریکایی را دنبال میکند که اخیراً ارتباط خود را با یکدیگر و ریشههایشان از دست دادهاند، در حالی که سفری جادهای حماسی را آغاز میکنند که بلافاصله به شکلی خندهدار اشتباه پیش میرود.
قاضی بازنشستهای که بر اثر سکته مغزی، توانایی حرکتی خود را از دست داده و در یک آسایشگاه سالمندان منزوی بستری است، ناچار میشود تا نقشهای شوم را خنثی کند. یک بیمار روانی سالخورده با استفاده از عروسکی کودکانه، ساکنان آسایشگاه را مورد آزار و اذیت قرار داده و جانشان را به خطر میاندازد.
نانا، زنی جوان، مهربان و زیبا، از یک کشتار جمعی خشونت آمیز ضد کمونیستی جان سالم به در می برد. پس از آن، او به عنوان همسر دوم یک مرد ثروتمند سوندانی زندگی مرفهی دارد، اما گذشته او همچنان در رویاهایش او را آزار می دهد.
یک آدمکش حرفهای، که برای از بین بردن اهداف خود به هر روشی متوسل میشود، از مادربزرگی که نوهاش را در یک آتشسوزی مشکوک از دست داده، درخواستی دریافت میکند.
لیو چون هه، جوانی که دچار فلج مغزی است، با تلاش و پشتکار، هم به رویای مادربزرگش جامه عمل میپوشاند و هم معنای واقعی زندگی خود را مییابد. او با غلبه بر مشکلات جسمی و ذهنی، تحولی بزرگ را تجربه میکند و فصل جدیدی را در زندگیاش آغاز میکند.