مصطفی کمال به عنوان یک میهنپرست آرمانگرا از مدرسه نظامی فارغالتحصیل شد و بهعنوان افسری در ارتش عثمانی با افتخار لباس نظامی خود را بر تن میکرد. او به تدریج متوجه شد که امپراتوری عثمانی به آرامی در حال فروپاشی است.
زنی که پس از متحمل شدن رنج فراوان و از دست دادن عزیزانش، در مسیر بهبودی گام برمیداشت، ناگهان با رویدادی غیرمنتظره روبرو شد که مسیر زندگیاش را یک بار دیگر دگرگون کرد.
سرآشپز خوانچو با زی، دوست دختر سابقش که به شهر زادگاهش بازگشته، دوباره ملاقات میکند. در ابتدا، او به دنبال انتقام از نامزد شدن زی است، اما به طور غیرمنتظرهای احساساتش نسبت به او دوباره زنده میشود.
این فیلم به دنبال پاسخ سوالاتی اساسی در مورد عشق، معنویت و روابط بینفردی است. سوالاتی مانند ماهیت عشق واقعی، ارتباط با خداوند، حضور الهی در زندگی روزمره و نحوهی مدیریت اختلافات در روابط عاطفی، محور اصلی این فیلم هستند.
در این داستان، شخصیتهای عروسکی معروف یک عروسکگردان مشهور، نقشهای مختلف داستان کلاسیک "آواز کریسمس" را بازی میکنند. اما بین آنها به خصوص والتر که نقش اسکروچ را بازی میکند و دیگر شخصیتها بر سر نقشهایشان اختلاف پیش میآید.
رویدادهای عجیبی در یک روستای پر از میمون اتفاق میافتد، که باعث میشود یک زوج تازه ازدواج کرده و مقامات جنگل به یک ماموریت بروند تا ریشه اصلی این آشفتگیهای عجیب را کشف کنند.
داستان تلاشهای یک بازیگر جوان به نام ادین را دنبال میکند که پس از پشت سر گذاشتن شکستهای متعدد در تستهای بازیگری، تصمیم میگیرد مسیر خودش را پیدا کند.
این داستان، زندگی فرنچ مونتانا، خوانندهی موفق را روایت میکند که پس از طلاق و بیپولی، مسئولیت بزرگ کردن سه فرزند را بر عهده گرفت. او با وجود سختیها، به موفقیتهای بزرگی رسید.
یک نویسندهی جوان به درخواست یک زن عجیب و غریب، برای او در یک مسابقهی ادبی شرکت میکند. اشتباهی کوچک باعث میشود شایعهای درباره نامزدی او با دختر این زن در خانواده پیچیده شود و همه اعضای خانواده با این شوخی همراه میشوند.