سرنوشت جهان در آستانه نابودی قرار گرفته است، چرا که ارن نیروی نهایی تایتانها را آزاد کرده است. او با ارادهای پولادین برای نابودی تمام کسانی که الدیا را تهدید میکنند، سپاهی شکستناپذیر از تایتانهای عظیمالجثه را به سوی مارلی رهبری میکند.
کاگاری دختری است که یک کسب و کار نقشهکشی را اداره میکند که بر ثبت یک شهر هزارتوی مانند و همواره در حال تغییر تمرکز دارد. تماشا کنید تا ببینید چگونه زندگی روزمره او آشکار میشود.
داستان درباره فردی به نام لاکس کلاین است که به ریاست سازمانی برای حفظ صلح میرسد. اما او درمییابد که اوضاع آنطور که به نظر میرسند ساده نیست و پیچیدگیهای پنهانی وجود دارد.
پس از دریافت دستور جانشینی در عملیات استریکس، لوید تصمیم میگیرد با تهیه غذای مورد علاقه مدیر مدرسه، به آنیا در برنده شدن رقابت آشپزی در آکادمی عدن کمک کند تا از جانشینی خود جلوگیری کند...
آکانه تسونهموری، بازرس ارشد اداره امنیت عمومی، در یک جلسه حضور داشت که گزارشی مبنی بر وقوع یک حادثه در یک کشتی خارجی به او رسید. این حادثه آغاز یک پرونده بزرگ و غیرمنتظره بود که تسونهموری مسئول رسیدگی به آن شد.
داستان، ماجراهای فوکا، جادوگر مبتدی و ناشی را دنبال میکند. فوکا به اشتباه، طلسم یک جادوگر سیاه را میشکند. جادوگری که در گذشته، تقریباً جهان را به نابودی کشانده بود.
اعضای گروه Roselia پس از گذراندن سختیها، متعهد به حضور در جشنوارهی FUTURE WORLD FES میشوند. در پاییز، لیزا با نوشتن ترانهای بالغ میشود و یوکینا و سایو عزم خود را در نامهای تصویری به آینده ابراز میکنند. انگیزه آنها...
در پی اتفاقات فصل سوم سایکو-پاس، بازرس ایگناتوف با سازمانی به نام بیفروز آشنا میشود. بازرس ارشد آسوزا، حملهای به برج اداره امنیت عمومی را رهبری میکند.
دانش آموز دبیرستانی آراتا کاسوگا هدف لیلیت، معلم یک مدرسه عرفانی می شود. به او سه انتخاب داده می شود تا به نجات پدیده فروپاشی جهان توسط نیروهای شیطانی کمک کند...
بعد از حادثه ای که با هیت اسلو رخ داد، وجود یک سازمان ضد تروریستی ژاپنی-آمریکایی به نام CIRS اکنون به طور عمومی شناخته شده است. CIRS از ابتدا بازسازی شده و ویژگی های پنهان تر آن به یک آژانس جدید به نام SORD (عملیات اجتماعی، تحقیق و توسعه) منتقل شده است. هدف اصلی SORD آموزش نسل جدید جاسوسان برای محافظت از کشور در برابر تهدیدات آینده است. برای رسیدن به این هدف، سازمان در سراسر کشور مدارس زیادی را ساخته است. مدرسه میهاما گاکوئن که به دلیل بسته شدن ناگهانی تعطیل شده بود، تبدیل به یک مدرسه آموزش تخصصی شده است. به همین دلیل، این آکادمی جدید میهاما گروه های مختلف دانش آموزان را که هر روز برای بهبود مهارت های خود تلاش می کنند، جمع می کند. این دانش آموزان با فرو رفتن در ماموریت های مختلف خارج از دادگاه برای منافع کشور، امنیت خود را در معرض خطر قرار میدهند.
پس از حوادثی که با هیت اسلو رخ داد، وجود سازمان ضد تروریستی آمریکایی-ژاپنی به نام CIRS اکنون در معرض دید عموم قرار گرفته است. CIRS از صفر بازسازی شده و ویژگی های پنهان تر آن به یک آژانس جدید به نام SORD (عملیات اجتماعی، تحقیق و توسعه) منتقل شده است. هدف اصلی SORD آموزش نسل جدید جاسوسان برای محافظت از کشور در برابر تهدیدات آینده است. برای رسیدن به این هدف، سازمان در سراسر کشور مدارس زیادی را ساخته است. آکادمی میهاما که پس از بسته شدن ناگهانی به حال خود رها شده بود، تبدیل به یک مدرسه آموزش تخصصی شده است. به همین دلیل، این آکادمی جدید میهاما گروه های مختلف دانش آموزان را که هر روز برای بهبود مهارت های خود تلاش می کنند، جمع می کند. این دانش آموزان با فرو رفتن در ماموریت های مختلف خارج از دادگاه برای منافع کشور، امنیت خود را در معرض خطر قرار میدهند.
سال 2112؛ تابستانی که آکانه تسونهموری (Akane Tsunemori) به اداره تحقیقات جنایی منصوب شد. تپهای سوگو (Teppei Sugo)، خلبان باتجربه ارتش دفاعی، به عملیات نظامی در اوکیناوا میپیوندد. سه ماه بعد، یک پهپاد جنگی بدون سرنشین به وزارت دفاع در توکیو شلیک میکند. مامور تومومی ماساوكا (Tomomi Masaoka) برای تحقیق در مورد حقیقت این پرونده به پایگاه نظامی سوگو اعزام میشود.
یک خودروی فراری به ساختمان اداره امنیت عمومی برخورد می کند. راننده، ایزومی یاساکا، مشاور روانشناسی در یک مرکز انزوای مجرمان بالقوه، شناسایی می شود. بازرسان شیموسوکی و گینوزا مأمور می شوند که یاساکا را به آئوموری بازگردانند. در آنجا، آنها با یک بهشت دروغین روبرو می شوند.
انیمه Chain Chronicle: The Light Of Haecceitas که بر اساس بازی موبایل محبوبی با همین نام ساخته شده، داستان پسری به نام آرت را روایت میکند که در سرزمینی به نام یوگوتو زندگی میکند. مردم یوگوتو بر این باورند که سرزمین آنها کل دنیاست، اما در واقع یوگوتو به هفت ناحیه تقسیم شده که هر کدام شاه خود را دارند. با وجود درگیریهای کوچک بین شاهان، صلح و تعادل در یوگوتو حفظ میشود تا زمانی که گروهی از هیولاهای تاریکی به نام Veritas به سرزمین یوگوتو حمله میکنند. Veritas به دنبال تصاحب Haecceitas، منبع قدرت یوگوتو، هستند.
پسر دبیرستانی سوباسا به شهر کیتامی در هوکایدو نقل مکان می کند، جایی که در یک ایستگاه اتوبوس با یک دختر آشنا می شود. تماشای او که به تنهایی در برابر منظره برفی سفید ایستاده است، با وجود سرمای یخبندان پا برهنه، قلب او را تسخیر می کند.
آتش، دود، آدرنالین و ترس - وقتی همه برای فرار از آتش می دوند، چند نفر شجاع می دوند تا درست به قطور آتش بپرند. آتش نشان ها جان خود را برای محافظت از دیگران به خطر انداخته اند و دایگو آساهینا همیشه آرزو داشته است که یکی شود. او تازه از آکادمی آموزشی خارج شده است و به تازگی به ایستگاه آتش نشانی مداکا-گا-هاما منصوب شده است. دایگو خودسر و با اعتماد به نفس بیش از حد به چند تماس پاسخ می دهد و به سرعت متواضع می شود و در جای خود قرار می گیرد - او هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری دارد تا بتواند خود را یک آتش نشان واقعی بنامد.
دبیرستان سیدو با رهبری کاپیتان میوکی، پس از پیروزی در مسابقات قهرمانی منطقهای، در مسابقات دعوتی بهار در ورزشگاه کوشیاِن شرکت کرد و با دو پرتابکننده سال دومی، ساوامورا و فورویا، در آن حضور پیدا کرد.
ناکانو، کارمند یک شرکت، زندگی روزمرهی سخت و خسته کنندهای دارد. ناگهان، یک روباه 800 ساله به نام سنکو-سان وارد زندگی او میشود. سنکو-سان با آشپزی، تمیزکاری، و مراقبتهای مهربانانهاش، خستگی ناکانو را التیام میبخشد و به او کمک میکند تا زندگی بهتری داشته باشد.
پس دقیقاً چه اتفاقی میافتد وقتی هاچیمان هیکیگایا، یک دانشآموز دبیرستانی منزوی که هیچ دوستی ندارد، به دوست پیدا کردن علاقهای ندارد و باور دارد که تجربههای دبیرستانی عالی که همه معمولاً دربارهشان حرف میزنند، یا وهم هستند یا دروغ محض، توسط یک عضو خیر هیئت علمی مجبور میشود به باشگاه “خدمات داوطلبانه” که فقط یک عضو دارد، یعنی یوکینو یوکینوشیتا، بپیوندد؟ یوکینو کسی است که باهوش و جذاب است و به طور کلی فکر میکند که همه در مدرسهاش از او پایینتر هستند.
داستان این انیمه درباره ی سه صداپیشه ی تازه کار ، با اسم های فوتابا ایچینوسه ، ایچیگو موئساکی و رین کوناها هست. محیط انیمه به صورت کمدی در زمینه ی صداپیشگی هست.
مانجی یک شمشیرزن نامیراست که با زندگی ابدی نفرین شده و از مرگ هایی که توی این مدت زمان باعثشون شده خسته شده. اون به غیر از کشتن هیچ استعداد دیگه ای نداره برای همین یه نقشه میچینه که فراپذیریش رو برگردونه: باید ۱۰۰ انسان خبیث رو به ازای هر انسان خوبی که کشته، بکشه. جادوگری که این نفرین رو روی مانجی گذاشته با این نقشه موافقت میکنه و مانجی راهش رو برای کشتن هزار انسان خبیث شروع میکنه و...
ساخت مبلمان و دوستی وجوه مشترک زیادی دارند. نیت، تلاش و سخت کوشی برای هر دو صنعت مورد نیاز است. این داستان دخترانی است که در یک ساختمان باشگاه DIY هر دو در حال ترسیم آینده خود هستند. هیچ یک از این کارها آسان نیست، اما این مانع هیچ یک از آنها نمی شود. مبلمان، دوستی ها و آینده - آنها همه چیز را با دستان خود می سازند!
شخصیت اصلی، "ماسارو" به تازگی ثروت هنگفتی را پس از مرگ پدرش به ارث برده. هرچند، افراد متعددی سعی در به چنگ آوردن این ثروت به هر قیمتی هستند، حتی کشتن ماسارو. "نارومی" به ماسارو کمک میکند تا از ربوده شدن نجات پیدا کند پس از مبارزهای عجیب. او متوجه میشود که آنها انسان نیستند، بلکه عروسکهای چوبی دستنشانده با توانایی خارقالعاده هستند. پس از مبارزهای سخت، نارومی مجبور به پذیرش این حقیقت میشود که حریف قدرت دشمنان خود نیست؛ و در همین هنگام که او فکر به چنگ افتادن ماسارو را میکند، محافظ ماسارو با سلاحی از فرانسه فرامیرسد، عروسک "آرلکوئین". و این شروع داستان سیرک "کاراکوری" است.
درسته که سر به هوا بود و هواسش هیچ وقت جمع نبود kowata makoto رو می گم ولی آخر سر تصمیم گرفت که نقل مکان کنه و پیش پسر عموی دوم خودش aomori یکی از مناطق سرسبز ژاپن زندگی کنه ولی اگه فکر کردید داستان به همین راحتی تموم شده نه نشده ، این تازه اول ماجرای زندگی جادوگر جوان و دوستانشه.
داستان در مورد پسری به اسم هیمه آریکاواست که بعد از اینکه شورای دانش اموزی مدرسه قرض های اون رو میده و جونش رو نجات میده، سگ شورای دانش اموزی میشه و از اون به بعد مجبور میشه لباس دخترونه تنش کنه …
هیوری با ثبت نام در دبیرستان ساکوراگائوکا توکیو، زادگاهش را ترک کرد تا به دنبال اشتیاق، دو و میدانی خود برود. او که به دنبال شغل پاره وقت در توکیو بود، به عنوان یک مدیر شاگرد برای همکلاسی هایش (و اعضای LIP×LIP) یوجیرو سامیا و آیزو شیباساکی کار کرد. داستان حول محور بلوغ هیوری (در حالی که او در مدرسه، زندگی فوق برنامه و مدیریت بازی می کند) و LIP×LIP (در حالی که آنها روی صحنه می درخشند) می چرخد.
داستان انیمه درباره ایروها تاماکی، دختر جادویی که به دنبال خواهر گم شده اش در شهر اسرارآمیزی به نام کامیهاما میگرده.جایی که شایعه شده است دختران جادویی میتوانند به رستگاری برسند و...
میکو یه دانشآموز دبیرستانی عادیـه که بعد از زمانی که شروع به دیدن هیولاهای زشت و وحشتناک میکنه، زندگیش به کلی عوض میشه. با اینکه خیلی وحشت زده شده، اما سعی میکنه که به زندگی روزانهی خودش ادامه بده، اون وانمود میکنه متوجه چیزهای وحشتناکی که اطرافش داره اتفاق میفته، نیست. اون باید این ترس رو تحمل کنه تا خودش و دوستش هانا رو از خطرات حفظ کنه. حتی اگه به معنای روبهرو شدن با وحشتناکترین چیز ممکن باشه. با ترکیب کمدی و وحشت، میروکو-چان داستان دختری رو میگه که سعی میکنه با عادی رفتار کردن، در مقابل موجودات فراطبیعی ایستادگی کنه.
شویچی کامیتا یک پسر دبیرستانیه که دید روشنی از آینده خودش نداره و میخواد تلاش کنه تا بتونه به زندگیش جهت بده. رابطه اون با دخترا هم زیاد تعریفی نداره و باهاشون کم حرف میزنه و حتی یکی از اونها اونو دست میندازه و مرتب ایستگاش رو میگیره….
انگار دوست دوران بچگیم شیدا کوروها به من علاقه داره. اون همسایمونه، کوچیکه و نازه. با یه شخصیت برونگرا، اخلاقش مثل خواهر بزرگای دلسوزه و این یکی از بزرگترین نقاط قوتشه... اما من که عشق اولمو پیدا کرده بودم؛ منظورم آیدل مدرسهمون و برندهی جایزهی نویسندگی، کاچی شیروکوسا ـست! اگه بخوام منطقی فکر کنم، هیچ شانسی برای به دست آوردنش ندارم؛ اما وقتایی که از مدرسه برمیگردیم خونه، اون فقط با من حرف میزنه، لبخندم میزنه، تازه! راستش، شاید شانس داشته باشم، مگه نه؟! یا شاید فکر میکردم... آخه بعدش شنیدم که شیروکوسا یه دوستپسر داره و زندگی رو سرم آوار شد. دلم می خواد بمیرم. آخه چرا من جای اون یارو نیستم؟! درسته که اون عشق اول من بود... اما همینطور که بیشتر و بیشتر تو ناامیدی و افسردگیهام غرق می شدم، کوروها تو گوشم زمزمه کرد: اگه برات اینقدر سخته، چرا نمیای انتقام بگیریم؟ بهترین انتقام تاریخ که...
مانگا تنها چیزیه که باشگاه هنر مدرسه روی اون متمرکز شده ! اعضای اون سوبارو یوچیماکی که یک نابغه طراح چهره است و کارش تنها کشیدن همسر دو بعدی اید ال خودشه ، کولت یک ثروتمند بی خیال که رئیس شورای مدرسه است ، دردسر سازه و کارش چرت زدن توی باشگاست ، میزوکی اوسامی تنها کسی که توی باشگاه می خواد کار هنری انجام بده و برای این کار تمام تلاشش رو می کنه
در زمانهای قدیم، آن هنگام که انسانها و اهریمنان در کنار هم همزیستی نامسالمت آمیزی داشتند، پادشاهی از اهریمنان شاهدختی انسان را به گروگان گرفت و در قلعه خود حبس کرد. بِرِفت، موالیان شاهدخت در اندوه غیابش سینه زنی میکردند... تا قهرمانی برخیزد و شاهدخت را نجات دهد! اما تا ظهور این سلحشور در زره درخشانش، یک شاهدخت اسیر چه میتواند بکند؟ نگهبانان خرسکی با بال های خفاشی بسی ناز هستند، ولی خب، این اسارت کسل کننده است! چنین بود که وی تصمیم گرفت ساعات طولانی اسارت را در خواب بگذراند، اگر بتواند اندکی آرامش بیابد، و یا از بیخوابی بگریزد!