بازرس پلیس "ویجی وارم" یک پسر دارد، "سورج" کسی که با دیدن تنها دختر "کیران"، عاشق او میشود بعدها مشخص می شود که "بالراج" در حقیقت وارد کننده بزرگ مواد است و ..
مادری یکی از دو قلو هایش را طی حادثه ای از دست می دهد . یکی از بچه ها در کشور همسایه، پاکستان ، رشد می کند و یک مسلمان مؤمن به نام توحید است، در حالی که دیگری به عنوان یک هندو به نام آجی می باشد…
یک بازیگر مشهور از نقشهای عاشقانهاش خسته شده و میخواهد چیز جدیدی را تجربه کند. او تحت تاثیر کاران ، یک پلیس متعهد و شجاع، قرار میگیرد و میخواهد رفتار او را برای نقش بعدی خود به عنوان یک پلیس مطالعه کند. اما...
" آجی" که پسری تنها است. عاشق دختری می شود که پدرش رئیس یک گروه جنایتکار است, او سعی می کند تاسرنوشت خود را تغییر دهد و دراین راه از عشق خود و هدف خود برای صلح استفاده میکند ...
«راجو» (باچان)، پسر یک راجای خلع ید شده، که به «مرد» معروف است، این لقب را بهعنوان نشانهای از قدرت جسمانی روی سینه خود خالکوبی کرده است. ناپدری و نامادری «راجو»، که او را بزرگ کردهاند، پیش از مرگشان، «راجو» را از هویت واقعیاش آگاه میکنند. «راجو»، که به دخالت بیگانگان غارتگر انگلیسی در سرنوشت خود و پدرش پیبرده است، سر به شورش برمیدارد و به مبارزه برمیخیزد. در این بین، با دختری «آمریتا سینگ» آشنا میشود
پلیسی درستکار به درخواست ربایندگان پسرش جواب منفی می دهد.پسر او نجات پیدا می کند اما زندگی اش برای همیشه به دلیل خواست پدرش مبنی بر قربانی کردن او در مقابل اعتقادات شغلی اش،تغییر می کند...
جستجوی پسری جوان به دنبال انتقام او را تبدیل به یک گنگستر می کند و هر روزی که می گذرد او بیشتر و بیشتر شبیه به دشمنانش می شود.آیا او انتقام و رستگاری را بدست می آرود؟