اطلاعیه
کاربرای عزیز
مشکل درگاه خرید برطرف شده. لطفا همین الان نسبت به خرید و رزرو شارژ اقدام کنید.
درگاه پایدار نیست و ممکنه مجددا از دور خارج بشه.
به همین منظور کد تخفیف ۲۰ درصدی tabestoon رو برای شما در نظر گرفتیم.
ما تمام تلاشمونو میکنیم که به زودی درگاه به کلی جایگزین شود.
لینک مستقیم به خرید با کد تخفیف
مدیریت نایت مووی
این داستان، زندگی یک مرد جوان الجزایری از خانوادهای ثروتمند را روایت میکند. او پس از اینکه به دلیل رفتارهای مستبدانه پدرش، به تدریج از او دور میشود، دچار فروپاشی درونی میگردد.
«هفتاد و هفتمین جوایز سالانه امی پرایمتایم» (The 77th Annual Primetime Emmy Awards) یک مراسم معتبر در زمینه تلویزیون است که هر سال برگزار میشود. این مراسم، بزرگترین جوایز تلویزیونی در آمریکا به شمار میرود و به بهترین برنامهها و افراد در تلویزیون ساعات پربیننده (Primetime) در ایالات متحده اهدا میشود.مراسم امسال در تاریخ ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۵ در سالن Peacock Theater در لسآنجلس برگزار شد. کمدین معروف، نیت بارگاتزه، مجری این رویداد بود.
یک بازیگر مشهور هالیوود، پس از یک رسوایی بزرگ، برای دوری از حواشی به یک کلبه دورافتاده پناه میبرد. اما این خلوت او طولی نمیکشد؛ زیرا ناگهان متوجه میشود کسی که زمانی به او اعتماد کامل داشته، به او خیانت کرده است. حال او باید برای نجات جان خود با این فرد مبارزه کند.
کارآگاهان در حال جستجوی یک قاتل سریالی به نام "آقای براق" هستند که پس از سالها بازگشته و جنایات جدید و وحشتناکی را انجام میدهد که به یک نیروی ماورایی مرتبط است.
نیک بیانکو که به جرم ضرب و شتم یک سال را در زندان گذرانده است، پس از آزادی تصمیم میگیرد دوباره به معشوقش بپیوندد. اما به زودی درمییابد که او دل در گرو مردی به نام چستر دارد که اتفاقاً افسر ناظر آزادی مشروط خود نیک است.
یک واسطهی حرفهای که برای برقراری ارتباط مالی میان شرکتهای فاسد و افرادی که آنها را تهدید به افشا میکنند، پاداشهای کلان دریافت میکند، ناگهان قوانین حرفهای خودش را زیر پا میگذارد. این اتفاق زمانی میافتد که یکی از مشتریانش برای حفظ جان خود از او درخواست کمک و حمایت میکند.
در یک شهر کوچک در داکوتای جنوبی، زمانی که یک پیراهن نادر از پیراهنهای روح لاکوتا وارد بازار سیاه میشود، سرنوشت افراد طرد شده و غریبههای محلی بهشدت و به شکلی خشونتبار به هم گره میخورد.
زنی پس از یک ازدواج پردردسر و مرگ همسرش، به طور غیرمنتظره به لحظهای پیش از اولین ملاقاتشان برمیگردد و این فرصت را پیدا میکند که دوباره با او ارتباط برقرار کرده و عاشقانهشان را از نو زنده کند.
سوپرمن که هم هویت بیگانهی کریپتونی خود را دارد و هم به عنوان خبرنگار کلارک کنت در میان انسانها بزرگ شده است، باید بین این دو جنبه از وجودش تعادل برقرار کند. او که نماد حقیقت، عدالت و ارزشهای انسانی است، خیلی زود متوجه میشود که در دنیای امروز، این اصول دیگر جایگاه گذشته را ندارند و کهنه به حساب میآیند.
هنگامی که هنری گیومومه، بهترین خلبان شرکت ایرمیل، در رشتهکوههای آند گم میشود، صمیمیترین دوستش، آنتوان دو سنت اگزوپری، با وجود تمام موانع و دشواریها، عزم میکند تا به دنبال او بگردد.
اُرسولیا، مأمور اجرای قانون در شهر کلوژ-ناپوکا، پایتخت ترانسیلوانیا، مأموریت مییابد تا مردی بیخانمان را از یک زیرزمین تخلیه کند. این اقدام، عواقب ناگواری به دنبال دارد و اُرسولیا را با یک دوراهی اخلاقی عمیق روبرو میسازد که او را در مسیر حل آن به چالش میکشد.
پس از تصادف رانندگی یک مادر و پسر، آنها طعمه بامبی میشوند. بامبی گوزنی غمگین و جهشیافته است که برای انتقام مرگ مادرش، به شکلی مرگبار و وحشیانه به آنها حمله میکند.
کاتیا، یک محقق ۳۵ ساله در یک شرکت تولید فیلم مستند، رابطهای پرفراز و نشیب با دوستپسرش، فرد، دارد. او با مشارکت در یک پروژه جدید، سرانجام تفاوتهای خود را به زبان میآورد و این آشکارسازی زندگی آنها را زیر و رو میکند.
این فیلم داستان سه دوست صمیمی را روایت میکند که از حومه پاریس به یک استراحتگاه در کارائیب سفر میکنند. در این سفر، آنها درگیر قاچاق مواد مخدر میشوند. پس از مدتی، یکی از آنها در مسیر بازگشت به فرانسه ناپدید میشود و دو نفر دیگر با ناامیدی تمام، به جستجوی او میپردازند.
یک سرآشپز معروف درست پیش از دریافت سومین ستاره میشلن خود، ناپدید میشود. کلارا، دخترش، اداره رستوران را به دست میگیرد و پس از دو سال، برای یک کنگره آشپزی به تایوان دعوت میشود.
آشپزی جوان که در شرف راهاندازی رستوران اختصاصی خود در شهر پاریس است، به دلیل یک اتفاق اورژانسی در خانوادهاش، ناچار میشود به زادگاه خود بازگردد. در این بازگشت و به دور از فضای شهری، خاطرات قدیمیاش در ذهنش زنده میشوند و تمام باورها و قطعیتهای او دچار تردید میگردند.
داستان در مورد دختری به نام ساتی است که در روستایی در منطقه آراکو زندگی میکند. او بدون اینکه مورالی، راننده یک تاکسی، را از نزدیک دیده باشد، از طریق تلفن عاشق او میشود.