یک ستاره رسانههای اجتماعی که به خاطر انتشار مطالب تکاندهنده مشهور است، پس از حادثهای مرموز در حین فیلمبرداری یکی از ویدیوهایش که با پیانو همراه بوده، استراحت میکند. او که در کلبهای کوهستانی تنها مانده، توسط روزنامهنگاری که شروع به اخاذی از او میکند، از هم میپاشد.
انتقامجویان حتی تو بدترین موقعیتهای کیهانی همیشه یه جورایی پرچم امید دستشون بود، کسایی که میتونستن کل روز مبارزه کنن و کیف کنن. ولی تاندربولتسها؟ اونا کلاً یه چیز دیگهن! این فیلم جدید مارول یه تیم عجیب و غریب رو جمع کرده، نه قهرمانای خوشرنگ و لعاب، بلکه یه سری آدم غرغرو و ناسازگار. یلنا بلووا، قاتل بیوهی سیاه که طعنههاش باحاله، باکی بارنز، سایبورگ روس که قبلاً مامور مخفی بود، جان واکر که کاپیتان آمریکا رو ضایع کرده، گوست که دشمن تغییرشکلدهندهست، رد گاردین، سرباز قدیمی شوروی، تسکمستر که هر حرکتی رو میتونه کپی کنه و یه شخصیت مرموز به اسم «باب». باور کن، اینا اصلاً تیمی نیستن که بخوای واسه نجات دنیا روشون حساب کنی!
پدری که در یک ایستگاه فضایی کار می کند، باید دختر 15 ساله خود را پس از برخورد شهاب سنگ به زمین، تنها با استفاده از تلفن های ماهواره ای و دوربین نجات دهد...
بعد از اینکه فضانورد سام واکر از اولین مأموریت فضایی خود برمیگردد، ناسا برای توانبخشی و آزمایشهای پزشکی او را تحت مراقبت در یک خانه با امنیت بالا قرار میدهد. با این حال، زمانی که اتفاقات نگرانکنندهای در اطراف ملک شروع میشود، او میترسد که چیزی فرازمینی او را تا زمین دنبال کرده باشد.
ماجرا در دل دنیای پرشکوه اروپای قرون وسطی، آنگونه که در نقاشیها ترسیم شده، رخ میدهد. دورایمون و دوستانش به همراه کلر و دوستانش مایلو و چای، قدم به «جهان نقاشی» میگذارند و ماجراجویی بزرگی را شروع میکنند.
دختری تخممرغی عجیب را به روستا میآورد و متوجه میشود که متعلق به یک هیولاست. پس از آن، یک هیولای غولپیکر از دریاچه خارج شده و برای یافتن تخم خود، روستا و ساکنانش را نابود میکند.
کیتیِ آرام و منطقی که از کودکی با بهترین دوستش، دلینیِ وابسته به او، جداییناپذیر بودهاند، برای گفتن خبر ازدواجش، دلینی را به سفری دخترانه میبرد. با این حال، اتفاقات آنطور که انتظار میرفت، پیش نمیروند.
اما، دختر مارتین، برای یافتن حقیقتِ اتفاقی که سی سال پیش برای والدینش رخ داده بود، نگهبان شبانه میشود. ملاقات او با وُرمر، قاتل سریالی، در سلولش، این قاتل را از کما بیرون میآورد و زنجیرهای از حوادث سرنوشتساز را رقم میزند.
یک واسطهی حرفهای که برای برقراری ارتباط مالی میان شرکتهای فاسد و افرادی که آنها را تهدید به افشا میکنند، پاداشهای کلان دریافت میکند، ناگهان قوانین حرفهای خودش را زیر پا میگذارد. این اتفاق زمانی میافتد که یکی از مشتریانش برای حفظ جان خود از او درخواست کمک و حمایت میکند.
مکس، جادوگر نوجوان، در شب هالووین به شکلی تصادفی با «دلقک شریر» برخورد میکند. او باید با زیرکی، قاتلی ماوراءالطبیعه را فریب دهد و از او پیشی بگیرد؛ قاتلی که جادوی او بسیار واقعی و مرگبار است و هر ترفندش به خونریزی ختم میشود.
هنگامی که جوانی مبتلا به بیماری روانی گمان میبرد شاهد یک ربایش بوده است و پلیس سخنان او را باور نمیکند، از سر ناچاری به همسایهاش که نگهبان بازنشسته و دلگیری است، روی میآورد تا در یافتن زن مفقود شده یاریاش کند.
فیلم داستان زن جوانی را روایت میکند که در جنگ جهانی دوم به روستایی پناه میبرد. او در آنجا متوجه میشود که ستاد فرماندهی هیتلر در نزدیکی آن روستا قرار دارد.
بعد از اینکه یک شرکت فاسد تلاش میکند تا تکنولوژی انقلابی یک دانشمند نابغه را به سلاح تبدیل کند، او برای محافظت از بشریت ناپدید میشود. وقتی شرکت یک نیروی ضربت برای یافتن او میفرستد، بزرگترین اشتباه خود را مرتکب میشوند – آنها مردی را که در تلاش برای دستگیریاش هستند، به سلاح تبدیل میکنند.
در جریان پدیدهی «دلقکهای قاتل» در سال ۲۰۱۶، دکتر مارکز و پارکر درمییابند که منشأ آن یک قاتل سریالی زندانی به نام کین است که در حال جذب پیروان برای یک جنبش آنارشیستی است. پس از فرار کین، آنها باید نقشهی قتل او در هالووین را خنثی کنند.