ون وایلدر دانشجویی است که از محبوبیت زیادی میان دوستان خود برخوردار است. او هفت سال است که در دانشگاه جا خوش کرده و اصلا تمایلی به فارغ التحصیل شدن ندارد زیرا نمی خواهد از دوستانش و خوش گذرانی با آنها دور شود. یک دختر خبرنگار تصمیم دارد داستانی در مورد او بنویسد...
در این اقتباس از شاه لیر اثر ویلیام شکسپیر، جان لیر، ثروتمند مزرعه دار خودساخته، دارایی های خود را بین دخترانش تقسیم می کند، اما متوجه می شود که وقتی دارایی او را به دست می آورند، او را رد می کنند.
جاستین پس از اینکه مردی را در کت و شلوار بابانوئل می بیند که مادرش را می بوسد، فکر می کند که بابانوئل واقعی می خواهد جایگزین پدرش شود، بنابراین با او به جنگ می رود...
تالی که چند داستان کوتاه دارد، به عنوان یک کپی رایتر تبلیغاتی کار می کند اما آرزوی نوشتن یک رمان را دارد. با این حال، او به دلیل عادت بیش از حد به نوشیدن مشروب، سیروز کبدی دارد...
دانشآموزی ثروتمند با سلیقه بیش از حد در مد، دوستانش که به همان اندازه ثروتمند هستند و رقیب/سرپرستش از روزنامه مدرسه، برای حل پرونده ناپدید شدن معلمشان، با هم همکاری میکنند...
در یک پیست اسکی انحصاری و منزوی در آمریکای شمالی در کوه راکی سامیت، ضربات وحشیانه، بریدن و سر بریدن گروهی از نوجوانان در حال انجام است و گمان میرود که کار یک اسکیباز مرموز با لباس سیاه باشد...
ویکی، دختر ۱۵ سالهای که در بحبوحه مرگ پدربزرگش بر اثر سرطان خون و فراگیری مرگ در تمام اطرافش قرار دارد، در میان گله دلفینهایی که با آنها مشغول تحقیق بوده، آرامش مییابد. این داستان بر اساس رمانی از مادلین انگل نوشته شده است.
برنده 1 جایزه اسکار همچنین نامزد دریافت 12 جایزه دیگر.
الیزا و دبی دو خواهری هستند که همیشه با هم کنار نمی آیند. اما رابطه آنها زمانی که زندگی دبی در خطر است مورد آزمایش قرار می گیرد و الیزا ممکن است مجبور شود قدرت خود را برای صحبت با حیوانات کنار بگذارد...
داستان عشق ممنوعه مارکوس وینیسیوس، یک رومی ثروتمند، و لیژیا، یک زن مسیحی، در پسزمینه آتشسوزی بزرگ رم توسط نرون روایت میشود. مارکوس که از عشق لیژیا ناامید شده، او را میرباید، اما لیژیا پس از این اتفاق عاشق او میشود. مارکوس که باید برای ملاقات با نرون به دربار برود، از لیژیا جدا میشود و پس از بازگشت، رم را در ویرانی میبیند. او به جستجوی لیژیا در میان خرابهها میرود.