یک روزنامهنگار زمانی که برای پوشش خبری به پیست یخی زادگاهش بازمیگردد، با ترسهای قدیمی خود روبرو میشود. او با کمک صاحب پیست و دختر کوچکش، هدف زندگی خود را دوباره ارزیابی میکند...
در آینده ای نزدیک یک انساننما از یک هکر جهانی دعوت میکند تا تمام محدودیتهای مربوط به افکار و تواناییهای او را حذف کند و یک هوش مصنوعی را راهاندازی کند. قیام و تعقیب حکومتی برای از بین بردن ظهور آگاهی ماشینی...
زمانی که پدر ویتنی دچار حادثه می شود، او به زادگاهش باز می گردد تا به اداره زمین گلف خانوادگی که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کند، کمک کند. در آنجا با آستین، باغبان خوش چهره آشنا می شود و با اکراه برای بردن جایزه مسابقات سالانه وارد چالش می شود...
لیلی به همراه مادرش به اسکاتلند سفر میکند و با لوگان، دوست دوران کودکیاش، که حالا بزرگ شده است، دوباره ملاقات میکند. مادران آنها که از این موضوع خوشحال میشوند، نقشهای میریزند تا آنها را با هم ازدواج دهند...
ناتالی ، سرآشپز معروف، پس از مرگ خواهر دوقلویش ، سرپرستی خواهرزاده آشفتهاش سابرینا را بر عهده میگیرد. سابرینابه اقامتگاه تاریخی مادرش که اکنون بازسازی شده نقل مکان میکند، اما سر و صداهای عجیب و غریب او را بیقرار میکند...
A-List یک فرقه مخفی را شروع می کند که در آن هر یک باید یکی از هفت گناه مرگبار را در خود مجسم کند. آنها می فهمند که شهر مذهبی کوچک آنها چیزهای دیگری دارد که یک به یک گم می شوند...
نیویورک، سال ۱۹۲۵. جیب بری به نام «کریس دوبوآ» (وان دام) به سبک «فاگین» آلیور توییست، یتیم خانه ای پر از بچه های دزد را اداره می کند. او که خود نزد یک استاد کیک با کسینگ به نام «خائو» (آلئونگ) بزرگ شده، در یک مسابقه ی افسانه ای شبیه به نبرد گلادیاتورها، که در شهری دور افتاده در تبت میان قهرمانان جهان با سبک های مختلف مبارزه برگزار می شود، شرکت می کند…
"مایکل بیشاپ" کماندو سابق نیروی دریایی در یک ماموریت توسط آدمکشی مورد اصابت گلوله قرار گرفته اما جان سالم بدر می برد. سالها بعد، او استخدام می شود تا از یک دلال اسلحه و همسرش محافظت کند، اما همان آدمکش آنها را به قتل می رساند و...
دختر جوانی که مبتلا به اوتیسم است، برای رفتن به دانشگاه از خانه بیرون میرود. او در دانشگاه استقلال و تمایلات جنسی خود را کشف میکند، اما در عین حال، از برادرش دلتنگ است و نمیداند چطور میتواند بین زندگی جدیدش و عشقش به برادرش تعادل برقرار کند.
گروهی از چهار جوان بیست و چند ساله و سه تاجر، توسط هیولایی وحشتناک مورد تعقیب قرار میگیرند. در همین حال، یک وزیر سابق برای مبارزه با این شر دیرینه آماده میشود...
مردی از آینده، به طور تصادفی به گذشته سفر میکند و در آنجا گیر میافتد. او سعی میکند برای خود زندگی جدیدی بسازد، اما نمیداند که حضورش در گذشته چه عواقبی به دنبال خواهد داشت.
یک مادر مجرد پس از نجات از حمله، به همراه دخترش به یک خانه هوشمند نقل مکان می کند. اما در آنجا متوجه می شود که کسی دیگر نیز از طریق دوربین های امنیتی خانه، او و دخترش را زیر نظر دارد.
ژولیت برای کسب ارتقا، به همراه توم، صاحب یک مغازه شمع، اقدام به تولید شمعهای کریسمس کردند. توم در ابتدا به این پیشنهاد علاقهای نداشت، اما وقتی متوجه شد که پول حاصل از فروش این شمعها میتواند آرزوی کریسمس دخترش را برآورده کند، موافقت کرد.