دو عاشق قدیمی در یک پروژه باستانشناسی در پارک ملی اسموکی مجدداً یکدیگر را ملاقات میکنند. رقابت بر سر کسب یک بورسیه پژوهشی، آنها را در کنار هم قرار میدهد و باعث میشود تا احساسات قدیمیشان دوباره زنده شود.
گروهی از بازماندگان که قبلاً یک تجربه وحشتناک را در قطاری سپری کردهاند، مجبور میشوند مجدداً سوار همان قطار شوند. این بار، با تهدید جدیدی روبرو هستند و باید برای زنده ماندن مبارزه کنند.
اما برای نجات پدرش، راهی سفری طولانی و پرماجرا به قطب جنوب میشود. او پس از رسیدن به آمریکای جنوبی، با مشکل پیدا کردن کشتی روبرو شده و مجبور میشود به صورت مخفیانه سوار یک کشتی تفریحی شود. در این سفر، با مهندسی به نام اندی آشنا میشود.
جیمی، صاحب یک آژانس گردشگری، پس از مرگ همسرش که فردی بسیار سخاوتمند بود، با مشکلات روحی روبرو میشود. اما با انجام یک کار خیرخواهانه، روحیه بخشندگی را در کل شهر زنده میکند و خبرنگار محلی نیز این اتفاق زیبا را پوشش میدهد.
کاسی برای برگزاری باشکوه صدمین سالگرد جشنواره ویکتوریایی شهر خود، از جیک، ستاره فیلمهای اکشن و دوست دوران دبیرستان، دعوت میکند تا نقش اصلی نمایش "آواز کریسمس" را بر عهده بگیرد.
در سال 2045، به مجرمان محکوم فرصتی داده میشود تا در پرطرفدارترین رویداد ورزشی تلویزیونی جهان، یعنی جنگهای آرنا، شرکت کنند. آنها باید از 7 اتاق و 7 نفر از خونریزترین قاتلان کشور جان سالم به در ببرند. اگر پیروز شوند، آزادی خود را پس میگیرند.
ورتر، جوانی نویسنده، بیخیال و دلفریب، به طور ناگهانی عاشق زنی میشود و تمام وجودش را به او میبندد. اما این عشق ناگهانی با تلخی همراه میشود؛ زیرا...
یک سفر اکتشافی برای صعود به بلندترین کوه بریتیش کلمبیا در مواجهه با هوای بد، یک سری بدشانسیهای خندهدار و اصرار سرسختانه رهبر آن بر استفاده از تجهیزات قدیمی کوهنوردی، با شکست مواجه میشود.
داستان درباره بابانوئلی است که در اثر یک اتفاق ساده، خود را سوپر قهرمانی قدرتمند تصور میکند. او برای نجات کریسمس از دست یک تاجر بدجنس، به کمک دستیارش ماجراجویی هیجانانگیزی را آغاز میکند.
جف ۱۷ ساله، پس از دعوت خانوادهی دوستش، مکس، در کلبهی ییلاقی بِیلک کادیو، کارگردان مشهور، اقامت میکند. با وقوع اتفاقات عجیب و غریب، جف به این نتیجه میرسد که مشکلی در کار کارگردان و کلبهی او وجود دارد.
یک معلم مدرسه که مشغول آمادهسازی شهرش برای یک برنامه تبادل دانشآموزی است، ناگهان با چالش هیجانانگیزی از سوی خواهرش روبرو میشود که تعطیلات آرام او را به هم میریزد.
در سال 1991، وندا هالووی به اتهام تلاش برای استخدام قاتل حرفهای برای کشتن رقیب تشویقکننده دخترش، شانّا، دستگیر شد تا شانّا بتواند جایگاهی در تیم تشویقکننده به دست آورد. حالا، شانّا برای اولین بار حقیقت ماجرا را فاش میکند.