آلن و ماری به خانه رویاهای خود در حومه شهر نقل مکان کردند. اما مشاور املاک به آنها هشدار می دهد که آنچه در زیرزمین است ممکن است زندگی آنها را برای همیشه تغییر دهد...
کارگران جامعه، الکس و استفانی، پنج نوجوان را که ترک تحصیل می کنند، در یک سفر آموزشی در سراسر دریای مدیترانه می برند. اما کاپیتان آنها از قضا یک پلیس سابق با نفرتی قوی از جوانان است...
گفته می شود که هر بازپرس جنایتی دارد که آنها را آزار می دهد، پرونده ای که بیشتر از بقیه او را آزار می دهد، بدون اینکه او لزوماً دلیل آن را بداند. برای یوهان این قضیه قتل کلارا است.
یک مامور MI5 که با پوشش یک پرستار بچه کار می کند، باید در مقابل جذابیت های شاهزاده کالین مقاومت کند و در عین حال خانواده سلطنتی را در ایام کریسمس ایمن نگه دارد...
این فیلم یک کمدی سورئال است که بر اساس تفسیری دوباره از رابینسون کروزوئه ساخته شده است و از امور جاری از طریق شعر بصری و نمادگرایی صحبت می کند. این فیلم یک افسانه موزیکال رنگارنگ، شاعرانه و خنده دار است...
جولز پس از اینکه متوجه می شود پدربزرگش بابانوئل است، باید به او کمک کند تا هدایای خود را در سراسر جهان تحویل دهد. اما نفرت جولز از کریسمس ممکن است آن را دشوارتر از آنچه بابانوئل فکر می کرد، بکند...
ژول کلاوس دوباره کریسمس را پذیرفته است و همراه با پدربزرگ نوئل برای شلوغ ترین زمان سال آماده می شود. به نظر می رسد همه چیز طبق برنامه پیش می رود، تا اینکه جولز نامه ای بسیار ویژه با یک سوال جذاب دریافت می کند...
جانی 14 ساله فروشنده مواد مخدر در خانه ای برای جوانان است. وقتی میفهمد که دیگر نمیتواند آخر هفتهها به خانه برود، از یکی از مشتریانش، بازیگر مشهوری به نام آنتونی، میخواهد که نگهبان آخر هفته او باشد...
میا متوجه می شود که سنگ جادویی او بخشی از یک پیشگویی باستانی است و سفری هیجان انگیز را به دورترین جزایر سنتوپیا آغاز می کند تا با یک شیطان بزرگ روبرو شود و سرنوشت خود را رقم بزند...
دو فیلمساز آمریکایی برای تابستان به جزیره فارو می روند و امیدوارند از جایی که برگمان ، کارگردان معروف ، مشهورترین فیلم هایش را فیلمبرداری کرده است، الهام بگیرند. با گذر روزها مرزهای بین خیال و واقعیت محو می شود و زوج از هم جدا می شوند...
با کمک یک زن جوان، سرآشپزی که توسط اربابش اخراج شده است، قدرت می یابد تا خود را از موقعیت خود به عنوان خدمتکار رها کند و اولین رستوران را در فرانسه دهه 1700 باز می کند...
کیتی، دوست خیالی آن فرانک که دفتر خاطرات معروف به او تقدیم شده بود، در روزگار مدرن در خانه ای در آمستردام که "آن" با خانواده اش در آن پناه گرفته بود، زنده می شود. کیتی برای یافتن "آن" که معتقد است هنوز زنده است، سفری را آغاز می کند...
«رزتا» (دوکن) با مادر الکلي، بي مسئوليت و نوميدش (يرنو) در يک کاروان کوچک و قراضه که نه توالتي دارد و نه آب لوله کشي، زندگي مي کند. او آرزوي يک زندگي معمولي را دارد و مي خواهد شهروند مفيدي براي جامعه باشد، اما از همين حداقل هم محروم است. تنها کسي که با «رزتا» احساس هم دردي مي کند، «ريکه» (رونژيونه) است که در يک دکه ي تنقلات فروشي کار مي کند و حقوق بخور و نميري دارد....