پانزده ماه پس از اینکه اتفاقات هولناک و ترسناکی در زمین رخ داده است ، گروهی از بازماندگان که توانسته اند زنده بمانند ، در یک مدرسه ی متروکه پناه گرفته اند. اما…
فیلم در مورد یک نابغه ی نوجوان بریتانیایی می باشد که به تیم ملی انگلیس برای مسابقات بین المللی ریاضیات دعوت می شود و می بایست اعتماد به نفس خود را دوباره کسب کند و دوستان جدیدی پیدا کند …...
مایک جیکوبز فکر می کند که تحت حفاظت از شاهدین در اسپانیا در امنیت است اما وارد بازی سراسر مرگ و خونریزی می شود،بازی خونین بین لندن ، ماربلا و نیویورک …
داستان فیلم درباره پسری است که به تازگی از حبسی که به جرم قتل در دوران کودکی کشیده، آزاد شده است و با هویتی جدیدی که به او داده شده باید در یک شهر غریب زندگی کند…
یک گروه از مسافران، یک هفتیرکش و دو قانون گریز به یک شهر دور افتاده میرسند که نور ماه در آنجا قرمز است. حالا آنان توسط جانورانی که فقط در تاریکی شب به هنگام ماه خونین بیرون می آیند شکار میشوند...
5 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 30 جایزه دیگر.
دزنی به همراه دخترش مغازه شکلات فروشی جالبی را در یک دهکده فرانسوی بسیار سنتی افتتاح می کنند. افکار و روش زندگی این زن مخالف با ارزش های رایج و مرسوم در زندگی مردم این دهکده است.نفوذ و محبوبیت صاحب شکلات فروش ( با بازی جولیت بینش) در بین مردم باعث بروز تضادهای جالبی می شود و این تضادها نهایتا باعث دشمنی عمیق شهردار پرنفوذ دهکده با شکلات فروش می شود.هر چند همین لرد خشک و متحجر نهایتا چاره ای جز تسلیم ندارد....
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 35 جایزه و نامزد دریافت 47 جایزه دیگر.
داستان واقعی این فیلم در مورد «ارنستو گهوارا» دانشجوی پزشکی و «آلبرتو گرانادو» دانشجوی شیمی است که موتورسیکلت زهوار دررفتهای میخرند و به جاده میزنند تا کشورهای آمریکای لاتین را درنوردند...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 39 جایزه دیگر.
فیلم در سال ۱۹۱۹ و به صورت سیاه و سفید آغاز می شود. بخشی از اموال اپرای پاریس به حراج گذارده شده و از جمله شرکت کنندگان در این حراج، مردی سالخورده است که با عنوان ویکونت رائول دو شانی معرفی می شود. اولین مورد حراجی عروسک میمونی است که سنج می زند و ویکونت آن را می خرد. پس از آن نوبت به حراج چلچراغ عظیم اپرای پاریس می رسد که با پرده ای پوشانده شده است. برای نمایش آن پرده را کنار کشیده و چلچراغ را به بالا می کشند. با بالارفتن چلچراغ زمان به عقب و ۱۸۷۰ یعنی دوران رونق سالن اپرای پاریس برمی گردد و فیلم رنگی می شود و …
استرالیا، دهه ی ۱۸۸۰٫ «برادران برنز» به دلیل جنایت و اذیت و آزار مردم از دست قانون فراری هستند. تا این که دو تن از برادرها به نام های «چارلی» (پیرس) و «میکی» (ویلسن) دستگیر می شوند. پلیس بریتانیایی، «سروان استنلی» (وینستون) به «چارلی» پیشنهاد می کند که اگر بتواند برادر سوم، «آرتور» (هیوستن)، را بیابد و بکشد، حاضر است «چارلی» و «میکی» را از مجازات برهاند و
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 13 جایزه و نامزد دریافت 21 جایزه دیگر.
هلند، جنگ جهاني دوم. دختري يهودي به نام «راخل» (وان هوتن) از اردوگاه هاي کار اجباري نازي ها مي گريزد و به نهضت مقاومت مي پيوندند. او موهايش را بور مي کند و خود را مسيحي جا مي زند...
شهرکي معدني در يورکشر. دو دختر نوجوان، «مونا» (پرس) و «تمسين» (بلانت)، با هم آشنا مي شوند، اما زياد با هم جور در نمي آيند - رفتار طبقه ي کارگري «مونا» چندان سنخيتي با رفتار «تمسين» که از خانواده اي تحصيل کرده و مرفه تر مي آيد، ندارد. اما از آن جا که به آدم هاي هم سن و سال ديگري دسترسي ندارند، «مونا» و «تمسين» با هم دوست مي شوند...