برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 15 جایزه دیگر.
پاریس، سال 1934. یک خواننده ی زن انگلیسی (اندروز) و مردی پا به سن گذاشته به نام «تادی» (پرستن) بی کار و گرسنه اند. «تادی»، با تصمیمی الهام گونه، زن را به صورت مردی خواننده – رقصنده به نام «ویکتور – ویکتوریا» که از زنان تقلید می کند، در می آورد!
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
«اوا» (اولمان) که با همسرش «ويکتور» (بيورک) در خانه ي دورافتاده اي يک کشيش در نروژ زندگي مي کند و به تازگي پسر چهارساله اش را از دست داده، وقتي در مي يابد مادرش «شارلوت» (برگمن) پيانيست نامدار،عزادار محبوبش است، او را براي مدتي نزد خود دعوت مي کند…
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 8 جایزه دیگر.
«جيمز باند» (مور) و يک جاسوسه ي روسي «سرگرد آنيا آماسووا» (باخ)، براي مقابله با نقشه هاي «کارل استرومبرگ» (يورگنس)، روان پريش که قصد نابودي جهان را دارد، هم راه مي شوند. «استرومبرگ» دستيار دو متر و بيست سانتيمتري دندان فولادي اش، «کوسه» (کيل) را به مصاف «باند» مي فرستد...
مسافران یک قطار در معرض یک بیماری مرگبار قرار گرفته و قطار برای جلوگیری از گسترش بیماری قرنطینه می شود. دولت و سازمانهای دیگر در این ماجرا دخالت کرده و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
"چارلز دروفوس" دنیا را تهدید به نابودی به یک وسیله مرموز می کند اگر "بازرس کلوزو" به نحوی کشته نشود.اما طبیعتا این اتفاق بسیار سخت تر از گفتن آن است و...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 8 جایزه دیگر.
«رابرت» و «کاترین» ازدواج کرده اند و با خوشبختی در کنار هم زندگی می کنند. رابرت سفیر ایالات متحده در انگلستان است و همسر او آخرین روزهای دوران بارداری اش را می گذراند. بچه آن ها مرده به دنیا می آید، اما یک کشیش در بیمارستان به رابرت پیشنهاد می کند یک نوزاد دیگر را که در هنگام تولد مادرش مرده است را به فرزندی بردارد. رابرت بدون گفتن به همسرش این پیشنهاد را قبول می کند و آن ها به لندن باز می گردند. طولی نمی کشد که اتفاقات عجیبی رخ می دهد و رفته رفته هشدارهای نگران کننده ی یک کشیش به رابرت باعث می شود او باور کند که بچه ای که از بیمارستان ایتالیا با خود آورده اند، همان ضد مسیح ( دجال ) است.
اتوموبیل حامل «جانت» (ساراندون) و «براد» (باستویک) که تازه با یک دیگر نامزد شده اند، در جاده ای خراب می شود و آنان در هوایی توفانی برای کمک به خانه ی بزرگی مراجعه می کنند. خیلی زود روشن می شود که خانه در تصرف بیگانگان از سیاره ای دور به نام ترانسیلوانیاست…