تاد یک کارگر ساختمانی است که آرزو دارد یک باستان شناس شود ، اما با یک دانشمند مشهور اشتباه گرفته می شود و از او خواسته می شود تا یک شهر گمشده را نجات دهد…
این فیلم داستان گروهی بنام هفت را که وارد ماجراهای خطرناکی میشوند شرح میدهد، گروه هفت یه گروه کوچک تشکیل شده از چند پلیس و کارگاه پلیس است که وظیفه مبارزه با مواد فروشان خیابانی را دارد….
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 11 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
پس از چهار سال «ویکتور» (رابال) از زندان آزاد می شود. او هنوز به «النا» (نری) علاقه دارد، اما «النا» با پلیس سابق، «دیوید» (باردم) ازدواج کرده است. «دیوید» همان پلیسی است که چهار سال پیش بر اثر شلیک اتفاقی اسلحه ی «ویکتور» فلج شده و حالا به صندلی چرخدارش میخکوب است...
اسپانیا، قرن 17 میلادی. دیگو آلاتریست ( ویگو مورتنسن )، سرباز شجاع و قهرمان، برای پادشاهش مبارزه می کند. بهترین دوست او، بالبوئا در یک دام می افتد، و در حالی که چیزی به پایان عمرش نمانده، پسر بچه اش را به دیگو می سپارد...
سال 1913. «خوان ميراندا» (استايگر)، دهقان مکزيکي، با پدر و شش فرزندش به راهزني روي مي آورد. آنان به «شان مالوري» (کوبرن)، متخصص انفجار ايرلندي، برمي خورند و «خوان» فکر مي کند که با کمک «شان» مي تواند به آرزوي قديمي اش سرقت از بانک ملي شهر مسا ورده برسد...
مرد جوانی به نام جکی که به دنبال کار می گردد، به طور اتفاقی هنر آشپزی اش را به صاحب یک رستوران نشان می دهد. صاحب رستوران که می خواهد سرآشپزش را اخراج کند، جکی را استخدام می کند اما
روزی روزگاری دو نوزاد پسر در سرزمینی دور توسط زن پرستاری نگهداری میشدند. آزور، با چشمانی آبی و موهایی طلایی از مادری اشراف زاده و آسمار، با چشمانی مشکی و پوستی تیره از همان زن پرستار. آزور و آزمار در کودکی همانند دو برادر به هم عشق میورزیدند اما با گذشت سالها این رابطه صورت دیگری به خود گرفت و ...
دخترى به نام « ويريديانا » ( پينال ) قرار است راهبه شود. او پيش از اجراى مراسم سوگند در صومعه به ديدار آخرين خويشاوند خود، مرد ثروتمندى به نام « دون خايمه » ( رى )، مىرود. « دون خايمه » خيلى زود جلب « ويريديانا » مىشود. با اين همه دست به خودكشى مىزند...
شش ماه از نابودی یک ویروس جنون آمیز از جزایر بریتانیایی می گذرد. ارتش ایالات متحده اعلام می کند که در مبارزه با سرایت بیماری پیروز شده است و بازسازی کشور می تواند آغاز شود. با بازگشت اولین دسته مهاجران، یک خانواده دوباره متحد می شود… اما یکی از آن ها بدون این که خود آگاه باشد، راز وحشتناکی را با خود حمل می کند. این ویروس هنوز از بین نرفته است برای او هیچ علائم خارجی وجود ندارد و ….
در بولیوی برای نگه داری و محافظت از خانه خود در تلاش است و یک پسر بی سرپرست را پیش خود نگه می دارد و از او یک دزد حرفه ای می سازد انها یک باند ئو نفره هستند که به گروهای دیگر …
"پایک" تبهکاری که گذشته خود را فراموش کرده به کارفرمای ثروتمند و درستکار خود قول می دهد تا هشتاد و شش هزار دلارش را به مزرعه ای در مکزیک برساند. او با قمار بازی حرفه ای برای به پایان رساندن ماموریت خطرناکش متحد می شود و...
جورجیا برای تعقیب یک مرد به یونان رفته است. چند سال بعد او در یک جزیره خارجی تنها و آواره می شود. سرانجام اشتیاق او به تاریخ منجربه این می شود تا او به شغل راهنمای تور برسد. اما او خسته شده است و احساس می کند کفی ( نوعی طلسم فریبده یونانی ) خود را از دست داده ست. او معمولا باید با افراد مسن و ناجور سروکله بزند و همین حوصله اش را سر می برد ، تا اینکه اینبار راننده اتوبوس این گروه توریستسی ایرو (ریچارد دریفاست) که شخص کم صحبت و متینی است ، زندگی را در نظر او عوض می کند. جورجیا می فهمید که عشق واقعی در نزدیکی او ست و …
«خوزه» پسر خانواده ای نسبتا ثروتمند است که با دختری از طبقه پایین تر بنام «سیلویا» (کروز) رابطه دارد. بعد از باردار شدن سیلویا، خوزه بر خلاف میل والدینش به این دختر وعده ازدواج می دهد. مادر خوزه، برای بر هم زدن این رابطه مردی جذاب بنام «رائول» (باردم) را اجیر می کند تا سیلویا را اغوا کند...
“هکتور” به همراه همسرش برای زندگی به خانهای جدید نقل مکان میکنند. در حالی که یک بعدازظهر در حال مشاهدهی اطراف با دوربین چشمیاش است، متوجه دختری در جنگل میشود، از روی کنجکاوی به طرف او میرود که یکباره مردی با پوششی روی سر، به او با قیچی حمله میکند. در طی تعقیب و گریز، هکتور وارد یک “ماشین زمان” میشود و سپس میفهمد که به “۱ ساعت قبل” سفر کرده است. مسئول ماشین زمان به “هکتور” (هکتور ۲) میگوید برای آن که بتواند دوباره به ماشین زمان داخل شود، با “هکتور ۱″ نباید روبه رو شود. اوضاع پیچیده میشود و “هکتور ۲″ تصادف میکند و در اثر جراحت وارد به صورتاش، مجبور میشود سرش را بپوشاند… “جرایم زمانی” برندهی چندین جایزه از فستیوالهای مختلف سینمایی شده و هالیوود نیز قراردادی برای دوبارهسازی آن امضاء کرده است...
نانا ( جنیفر کانلی ) زن مشهوری است که بیست سال پیش پسرش ایوان را به دلیل اشتباهات اعتقادی ترک کرد. حال یک مستند ساز به نام جنیا ( ملانی لاورنت ) پیدایش می شود و سعی دارد تا از زندگی پسر رها شده نانا ( سیلیان مورفی ) فیلمی بسازد اما…