یک دانش آموز دبیرستانی به نام رابی (مارکوس مورل) به همکلاسی های جدید خود در مدرسه ای در مونیخ می پیوندد و در آنجا با تینا (ننا) برون گرا آشنا می شود و عاشق او می شود...
پسر جوانی که معتقد است میتواند با پدر مرحومش ارتباط برقرار کند، قدرتهای روانی را در خود پرورش میدهد و از آنها استفاده میکند تا از نیروهای ماوراء طبیعی که خانواده و دوستانش را تهدید میکنند، بهویژه یک آدمک تسخیر شده بطنباز، جلوگیری کند.
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
داستان این فیلم درباره یک ایتالیایی ۳۰ ساله به نام «مارچلو کلریچی» است؛ مارچلو یک روشنفکر سرکوب شده از طبقه بالای جامعه است که در دوران حکومت «موسولینی» توسط فاشیست ها به کار گرفته می شود تا به پاریس برود و یک دگراندیش که سابقاً استاد فلسفه اش بوده به قتل برساند...
پاریس منظره شهری بسیار غیرانسانی است که در آن ماشینها، اتوبوسها، ازدحام جمعیت و سر و صدای بیوقفه ترکیب میشوند تا هر گونه فعالیت شایسته و ظریف انسانی را خفه کنند. مردم و گل ها تلاش می کنند در شهری که به نظر می رسد آماده انفجار از مخلوطی از ترافیک و سر و صدا است، زنده بمانند...
در نزدیکی باتلاقهای Baie de la Seine، روبروی بندر لو هاور، آگوست مارویلور، یک کشاورز مسن، با کمک خانوادهاش از 400 هکتار زمین کشاورزی بهرهبرداری میکند و با دستی آهنین بر آن حکومت میکند. روزی که متوجه می شود یکی از نوه هایش درگیر قاچاق مواد مخدر است همه چیز خراب می شود....
دختر جوانی به برلین سفر میکند و به دنبال ستارهای راک میگردد که او را در یک شبانه روز باردار کرده است. او در مترو گیر می کند و با مجموعه وسیعی از شخصیت های مختلف آشنا می شود...