تاماس مرتنر 33 ساله پس از جدایی دوست دخترش آنا که در پاریس بورسیه تحصیلی دارد، دلش شکسته است. تاماس در حالی که غرق در ترحم به خود است، به مسیری می رود تا دریابد که آیا عشق فقط زمانی وجود دارد که عملاً از بین رفته باشد یا خیر..
کنو، در حالی که با ارتش زنان خود نبردی قهرمانانه علیه محاصره کنندگان اسپانیایی میکند، با انگیزه نفرت و غم از اعدام دختر کوچکترش، با خطر از دست دادن دختر بزرگترش نیز روبرو میشود...
در دهه 1950، یک سرباز مجارستانی به غرب می گریزد و پسر یک سرباز آمریکایی در دهه 90 به شرق می دود. مسیرهای آنها در بوگوتا، کلمبیا تلاقی میکند و با به اشتراک گذاشتن خاطرات یک سرزمین، اما از زمانهای بسیار متفاوت، با هم دوست میشوند...
یک بازیگر رومانیایی متواضع در 30 سالگی، که به سختی بین یک قسمت پیچیده در یک موزیکال، یک همسر افسرده، و وسواس یک زلزله قریب الوقوع و ویرانگر زنده می ماند، قربانی پدرخود می شود...
لاسی به همراه پدر گمشده اش در یک پمپ بنزین فرسوده زندگی می کند. یک ون با چهار فاحشه و نگهبانان آنها از راه می رسند و متوجه می شویم که پدر لاسی چیزی برای پنهان کردن دارد...
فیلم "مردی که پنجشنبه بود" بر اساس رمانی با همین نام ساخته شده است. این فیلم یک تریلر مهیج است که هم جنبههای فلسفی و متافیزیکی دارد و هم به موضوعات روانشناسی و ماوراء طبیعی میپردازد.
یک نوازنده در یک گروه موسیقی دخترانه و یک آجرپز با یکدیگر متحد می شوند و هر دو سعی می کنند در بوداپست به موفقیت برسند و از طریق تغییر ثروت اقتصادی، پیشرفت های مردان بدخلق، و اوج و دلشکستگی های عشق از یکدیگر حمایت می کنند...
سونگ ها، یک زن جوان ویتنامی با یک هدف متمایز وارد بوداپست می شود: او می خواهد ریشه های خود را کشف کند. در حالی که او در مورد گذشته تحقیق می کند، یک رابطه عاشقانه بین او و ویکتور، یک مرد مجارستانی شکوفا می شود...
کارآگاه پلیسی درباره قتل مردی که جنازه اش در یک ماشین لباسشویی پیدا شده است تحقیق می کند.اما او متوجه می شود که در گردابی از فریب و قتل توسطمعشوق آن مرد و دو خواهرش گرفتار شده است...
چیدمان جنایت در بوداپست، 1936. همانطور که مجارستان در حال آماده شدن برای همگام سازی با هیتلر بود، یک دختر جوان زیبا پیدا شده است و هیچ کس نمیخواهد تحقیقات را انجام دهد - به جز گوردون، گزارشگر جنایت که حس چیزهای نادرست را دارد...