یک کارآگاه خصوصی که از نظر روانی ثبات ندارد، ناگهان در یک قطار مترو بیدار میشود و خود را در حال غرق شدن در کابوسی میبیند... که احتمالاً ساخته و پرداخته ذهن خودش است.
در دنیای پر زرق و برق شهرت و ثروت، داستان عاشقانه ویتنی هوستون و بابی براون، داستانی کاملاً متفاوت بود. مستند «عشق مرگبار: بابی و ویتنی» به بررسی عمیق رابطه پر فراز و نشیب میان این خواننده افسانهای پاپ و ستاره یاغی آراندبی میپردازد.
گروهی از موجسواران ماجراجو به جزیرهای دورافتاده و مرموز سفر میکنند که از روی نقشهها محو شده است. آنها در این جزیره به دنبال موجهای هیجانانگیز میگردند...
کاراگ، یک پوما تغییرشکلدهنده که در طبیعت وحشی بزرگ شده، به دبیرستان کلیرواتر، مدرسهای برای «وودواکرها» (کسانی که میتوانند به حیوانات تبدیل شوند) میپیوندد. او با دوستانش هالی (سنجاب) و براندون (گاومیش کوهاندار آمریکایی)، در میان رازها و خطرات دنیای وودواکرها حرکت میکند.
نیکو، گوزن شمالی کوچکی است که توانایی پرواز دارد و آرزوی دیرینهاش پیوستن به گروه گوزنهای پرنده بابا نوئل است. اما او به جای رسیدن به آرزویش، سورتمه بابا نوئل را گم میکند. در جریان تلاش برای بازگرداندن سورتمه، نیکو به اهمیت دوستی و ارزش انجام کارها به روش منحصر به فرد خود پی میبرد.
زندگی آرام دختری به نام جیندریشکا با آمدن طلبکاران و تهدید به مصادره خانه به خاطر بدهی پدرش، زیر و رو میشود. او باید در زمانی کوتاه، تصمیمی سرنوشتساز بگیرد.
این اثر، روایتی نو از حماسه نیبلونگن است که شخصیت اصلی آن هاگن فون ترونجه، یک وایکینگ، است. او با خدایان کهن پیمان دوستی میبندد و در برابر حاکمی ستمگر قیام میکند.
یک زن در بهترین دوران زندگی خود به سر میبرد، تا اینکه متوجه میشود کسی بزرگترین راز او را به داستان یک سریال پربیننده تبدیل کرده، و در آن سریال او نقش آدم بد را دارد.
این فیلم به زندگی یک هنرمند مشهور موسیقی میپردازد و مسیر او را از کودکی تا شهرت جهانی بررسی میکند. همچنین به همکاریها، تأثیرات، شخصیت و روابط او با افراد دیگر میپردازد.
در نخستین اجرای ویژه استندآپ کمدی آنتونی رودیا با عنوان «کاملاً قابلدرک»، سفری طنزآمیز به دل آشفتگیهای فرزندپروری، نزاعهای زناشویی و دستوپنجه نرم کردن با نادانیهای جامعه است. آنتونی به پوچیهای زندگی روزمره، بزرگ شدن در خانوادهای مهاجر و تلاش برای حفظ شیوههای سنتی تربیت فرزند میپردازد.
مارگریت در مون نوآر، سه فقدان بزرگ را پشت سر گذاشته است: مرگ مادر، سگ و پرستارش. او در تنهایی رشد کرده و حیوانات و طبیعت، یاران اصلیاش بودهاند. او مصمم است که نویسنده شود.
سانتوش، زنی که به تازگی همسرش را از دست داده، برای ادامهی راه همسرش، شغل او را به عنوان پلیس در یک منطقهی روستایی در شمال هند برعهده میگیرد. با کشف جسد یک دختر جوان، سانتوش با کمک یک بازرس زن کارآزموده، وارد ماجرایی پیچیده و پر از رمز و راز میشود.