هنگامی که برهان، همسر ویویان، تصمیم میگیرد با آنجل، زن جوان آزمندی که با جادوگری خانوادهاش را به وحشت میاندازد، ازدواج کند، وحشت به جان ویویان رخنه میکند.
مردی به نام یو لیانگ شنگ در جستجوی خواهر ربوده شدهاش در سیچوان با زنی به نام گو شیائومان روبرو میشود. در این مسیر، گروههایی با اهداف پنهان دست به اقدامات گمراهکننده میزنند و در یک عملیات نجات خطرناک که در میان توطئهها جریان دارد، تشخیص هویتها دشوار میشود و سرنوشت نهایی نامعلوم میماند.
پنج خواهر و برادر که سالها پیش دست از دزدی برداشته بودند، مجبور میشوند تا از بازنشستگی بیرون بیایند و بزرگترین سرقت زندگیشان را انجام دهند. این کار به قیمت از دست دادن همه چیزهایی تمام میشود که برایشان ارزشمند است.
این داستان، ماجرای یک مرد جوان مبتلا به فراموشی را روایت میکند که در جریان یک شیوع بیماری شبیه به زامبیها، با یک بقاگرای زبر و زبردست متحد میشود تا دوست دخترش را پیدا کند.
داستان سوهی که به خاطر مرگ ناگهانی شوهرش، خانوادهی شادش را از دست میدهد و پس از رفتن به باغ نئولبوم، عمارتی روستایی که از شوهرش برایش مانده، اتفاقات عجیب و غریب و ترسناکی را تجربه میکند.
داستان درباره لوک ماریکوس و گروه بازماندهاش است که در یک پناهگاه امن زندگی میکنند. با این حال، انزوای طولانیمدت در این پناهگاه، سلامت روانی آنها را تهدید میکند.
ماسومبا و دخترش ماتی، که بردههای مزرعه اوژن لارسنه هستند، نقشهای جسورانه برای فرار از بردگی میکشند و در راه رسیدن به آزادی، با موانع متعددی روبرو میشوند.
انیو دوریس، مؤسس بانک مدیولانوم، همزمان با فروپاشی تاریخی بانک سرمایهگذاری لمن برادرز در نیویورک، تصمیم گرفت تا خسارت تمامی ۱۱۰۰۰ مشتریای را که اوراق قرضه فاقد ارزش آن بانک را خریداری کرده بودند، پرداخت نماید. سپتامبر سال ۲۰۰۸، سرآغاز روایت زندگی این «بانکدار خوشقلب» است؛ داستانی که از دوران کودکی فقیرانه و شاد او در تومبولو واقع در استان پادوا آغاز شده و به تأسیس بانک مدیولانوم و دستاوردهای جهانیاش منتهی میشود.