خواهر و برادر جوان "ابی" و "ایتان" توسط زوج به ظاهر بیعیب و نقص "ایو" و "ریموند گود" به فرزندی پذیرفته میشوند. اما به زودی متوجه میشوند عمارت باشکوه آنها آنطور که به نظر میرسد، رویایی نیست...
در پاریس، روانشناسی به نام کلارا، و یک معلم موسیقی به نام اسماعیل، چهار سال است که عاشق یکدیگر هستند. این زوج خوشبخت در انتظار اولین فرزندشان هستند و تصمیم دارند با هم زندگی کنند...
جسیکا و گاس، دو نوجوان بیتفاوت، بیهدف از یک روز به روز دیگر سرگردان هستند تا اینکه همدیگر را ملاقات میکنند. وقتی گاس از گذشته تاریکش به جسیکا اعتراف میکند، ارتباطی ضعیف و زودگذر بینشان شکل میگیرد.
دو نفر که در یک شرکت کار می کنند به طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات می کنند. کم کم به دلیل شرایط پیش بینی نشده به هم نزدیک می شوند و شروع به عاشق شدن می کنند...
زندگی روزمره مردم بلگراد که به نقاط ضعف خود وسواس دارند و توسط علایق خود هدایت می شوند. هفت داستان مستقل درباره 7 گناه کبیره با لحنی کمیک روایت می شود.
تون چاتری در مدرسه شبانهروزی برای وفق دادن با محیط مشکل دارد تا اینکه ویچن را ملاقات میکند. وقتی تون متوجه میشود دوست جدیدش یک روح سرگردان است، سعی میکند به او کمک کند تا به دنیای پس از مرگ برود.
لوسیَن، مرد بدخلقی که پس از فوت همسرش به خانه دخترش رفته بود، به دلیل اختلافات به خانه قبلی خود بازمیگردد. او قصد دارد معشوقه جدیدش را به خانه بیاورد و این موضوع، دخترش گردا را نگران ارث پدر میکند. این نگرانی با آمدن زن جدیدی به همسایگی، بیشتر میشود.
کاندیدا یک خدمتکار در مادرید است، جایی که برای گذراندن و کمک به دو پسر بیفایدهاش، تلاش می کند. از آنجایی که وضعیت خانوادگی او بدتر می شود، درد و رنج او الهام بخش دیگر افراد است...