سانه که شش سال پیش به دلیل عدم موفقیت در قتل همسر سابقش به زندان رفته بود، پس از آزادی با کنتا، یک جنگلبان، آشنا شده و ازدواج میکند. زندگی مشترک سانه و کنتا با ظهور همسر سابق سانه وارد فاز جدیدی میشود. سانه هنوز نتوانسته همسر سابق خود را فراموش کند و کنتا در مواجهه با این موضوع دچار مشکل میشود.
فیلمی در مورد دوئل در پاریس ۱۸۸۷، زمانی که این عمل به طور رسمی ممنوع شده بود، اما همچنان به عنوان راهی برای حفظ شرف رواج داشت. فیلم شامل تلاش های استاد شمشیرزنی برای جلوگیری از دوئل نابرابر برادرزاده اش و همچنین تلاش های یک فمینیست برای نشان دادن اینکه شرف فقط مختص مردان نیست، می باشد.
دیتا که هرگز تمایلی به مادری نداشته، ناگهان خود را در جایگاه مادرخوانده دو دخترِ معشوقه خود میبیند. تقابل خواستههای فردی آنها چالشهایی را به وجود میآورد و در این میان، داستانی پرمهر از تلاشهای یک خانواده غیرسنتی برای حفظ پیوندشان روایت میشود.
قانون قصاص، جز نابودی و تاریکی ارمغانی ندارد.
باید کسی حلقهی کینه و دشمنی را بگسلد، و صاحب این بار تصمیم میگیرد مسیر زندگی خود را به کلی دگرگون سازد.
متیو، منشی بازنشسته بانک، با اکراه وارد عرصه سیاست در یک انتخابات فرعی میشود. این فیلم به بررسی پویایی ازدواج، عدالت و تحقق فردی در میان یک جامعه روستایی صمیمی میپردازد.
امی که از دیدن ارواحی مکرر رنج میبرد، برای یافتن مادرش که گم شده است، سفری از سنگاپور به ژاپن را آغاز میکند. در میان مناظر در حال تغییر، رویاها، ارواح و مادر گمشده امی، هویت واقعی خود را آشکار میکنند.
گابریلا، همسرِ روبرتو، به دفترِ رناتو، وکیلی ثروتمند که با جوکوندا ازدواج کرده است، برای کار فراخوانده میشود. پس از آن، این چهار نفر در تار و پودِ دروغ، روابطِ فرساینده و تراژدی گرفتار میشوند.
پنج نوجوان مکزیکی-آمریکایی عاشق گلف، در سال ۱۹۵۵ به دلیل عدم دسترسی به زمین گلف، با خلاقیت و پشتکار، زمین گلف مخصوص خود را در دل بیابان جنوب تگزاس ساختند.
یک معلم جوان امیدوار است پس از چهار سال خدمت اجباری در یک روستای دورافتاده به استانبول منتقل شود، اما توسط دو دانشآموز به تماس نامناسب متهم میشود. پس از از دست دادن امید، یک همکار به او دیدگاههای جدیدی در مورد زندگی ارائه میدهد...
تختلی، پسری ده ساله، در ناز و نعمت و فرهنگ غرق شده است. زندگی مجلل او در تضاد کامل با تاریکیهایی است که از فعالیتهای مجرمانه پدرش به زندگی او نفوذ میکند.
دیانا پارکر متوجه میشود که سارق خانه کسی نیست جز دختر بیولوژیکی او که سالها پیش برای فرزندخواندگی واگذار شده بود. با این حال، آنها به زودی متوجه میشوند که یک قاتل بیرحم برای متوقف کردن این پیوند خانوادگی، از جمله قتل، دست به هر کاری میزند.
چلسی خانهای در ویل به ارث میبرد. او در آنجا با اوون آشنا میشود و استراحتی که به شدت به آن نیاز داشت را پیدا میکند. آنها با هم فستیوال اشترودل برگزار میکنند تا جذابیت ویل قدیم را به نمایش بگذارند.