اطلاعیه
کاربرای عزیز
مشکل درگاه خرید برطرف شده. لطفا همین الان نسبت به خرید و رزرو شارژ اقدام کنید.
درگاه پایدار نیست و ممکنه مجددا از دور خارج بشه.
به همین منظور کد تخفیف ۲۰ درصدی tabestoon رو برای شما در نظر گرفتیم.
ما تمام تلاشمونو میکنیم که به زودی درگاه به کلی جایگزین شود.
لینک مستقیم به خرید با کد تخفیف
مدیریت نایت مووی
هنگامی که یک کشیش ثروتمند متوجه می شود که رقصنده مورد علاقه جدیدش رهبر عبادت کلیسایش است، رابطه ای با او آغاز می کند که بحران پاندورا را فراتر از آنچه تصور می کرد باز می کند...
جودی آریاس در زندان با دوناوان برینگ و تریسی براون دوست می شود و آنها جدایی ناپذیر می شوند. دوناوان قبل از محاکمه جودی از زندان آزاد می شود و سخنگوی او می شود و در شبکه های اجتماعی پست می گذارد و از جودی دفاع می کند اما ...
لیزل، زنی جاهطلب، از روی حسادت، روش غیر اخلاقی همکارش را برای فروش آپارتمان تقلید میکند، اما دیرتر متوجه میشود که این کار عواقبی ناگوار به دنبال دارد و به مجازات اعمالش میرسد.
در یک جامعه بزرگ در حومه برزیل، جایی که درگیری بین پلیس و دزدها به شکل جنگی تمامعیار درآمده، ریو بالدو به خاطر عشق به دیادوریم به یک جنایتکار تبدیل میشود، اما هرگز جرأت نمیکند احساساتش را آشکار کند.
سه دختر نوجوان بریتانیایی برای جشن گرفتن گذار به بزرگسالی، به تعطیلات میروند. آنها در این تعطیلات مینوشند، به کلوب میروند و با پسران ارتباط برقرار میکنند. این تعطیلات باید بهترین تابستان زندگی آنها باشد...
مکس با ملاقات لیلی، زنی مرموز و اغواگر، به سرعت و بهشدت عاشق او میشود. اما مکس بهزودی متوجه میشود که لیلی آن کسی نیست که به نظر میرسد و خود را در دنیای خطرناکی از مواد مخدر، فریب و قتل گرفتار میبیند....
داستان حول محور یک خواننده-ترانهسرای در حال افول میگردد که آخرین تلاش خود را برای اجرا در یک رالی موتورسیکلت در داکوتای جنوبی انجام میدهد. در آنجا با کیسی، گیتاریستی که مدتها پیش از رویای خود دست کشیده است، آشنا میشود.
دختر درسخوان و خوره کتاب، در حالی که عاشق فروشنده مواد مخدر میشود، عمیقاً در زندگی خیابانی غرق میشود. فقط یک مشکل وجود دارد، هیچ کس در این بازی وفادار نیست.
برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 38 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 23 جایزه دیگر.
در فرودگاه لوکزامبورگ، پاسی از شب گذشته بود. دختر شانزده ساله، که حجاب داشت، از قرار دادن چمدان سرخ رنگش بر روی تسمه نقاله خودکار، هراس داشت. او پیوسته، گذر از درگاه ورودی را به تأخیر میانداخت و هر دم، بیمناکتر مینمود.
الکسیس ماوز پس از مرگ دوست قدیمیاش به شهرش بازمیگردد تا با گذشتهاش روبرو شود، اما شیاطین پنهان او را گرفتار کرده و او را در موقعیت مرگ و زندگی قرار میدهند.