یک مدیر تلویزیونی بدبین به یک شهر ایدهآل در داخل یک گوی کریسمس نگاه میکند و به طور جادویی به آنجا منتقل میشود. او که در یک شهر برفی بینظیر و در کنار یک جنگلبان محلی از خواب بیدار میشود، متوجه میشود که همه چیز فقط یک فانتزی نیست.
Curious George در اولین فیلم هالووینی خود، ماجراجویی هیجانانگیزی را برای بینندگان رقم میزند. این فیلم پر از لحظات ترسناک و سرگرمکننده است و برای کل خانواده یک تجربهی دیدنی خواهد بود.
گرازیا 17 ساله در شهر کوچکی در جنوب ایتالیا زندگی می کند. برادرش پیترو سال ها پیش ناپدید شد. به او گفته شد که او مرده است و پدرش هرگز نمی خواست در مورد آن صحبت کند. یک شب پس از دعوا، گرازیا وارد دریا می شود و یک انسان را می بیند که در آن برادرش را می شناسد...
گابریل 12 ساله که علاقه مند به رانندگی است، از پدربزرگ و مادربزرگ خود ناامید شده و تصمیم می گیرد با یک رفیق به سراسر لهستان برود تا پدری را که او را در جوانی ترک کرده است، پیدا کند...
وقتی دو برادر دردسرساز با حیلهگری وارد یک اردوگاه تابستانی ایدهآل میشوند، خودشان را در راس یک کلبه پر از پسرهای بینظم و وارفته مییابند که قصد دارند همه قوانین را زیر پا بگذارند. اما دردسر واقعی زمانی شروع میشود که آنها به طور تصادفی طلسمی را فعال میکنند که باعث میشود داستان زامبی آتشنشانی به واقعیت تبدیل شود.
"فندقشکن" نام یک باله و یک سوییت آهنگساز روس "پیوتر ایلیچ چایکوفسکی" میباشد. بالهٔ فندق شکن هر ساله در ایام کریسمس در شهرهایی از اروپا و آمریکای شمالی اجرا میگردد ...
هریسون برک شغل خود را به عنوان تاجر در یک بانک سرمایه گذاری معتبر وال استریت از دست می دهد، او با والدینش به خانه باز می گردد و در نهایت ساکن می شود، در تجارت کامیون بستنی پدرش کار می کند و خانه را دوباره کشف می کند...
نوح دیویس کشیشی در یک جامعه مرفه است. او پس از از دست دادن همسرش افسرده است. دوست قدیمیاش که در یک محلهی فقیرنشین و پرخطر شهری یک کلیسا تأسیس کرده، با او تماس میگیرد. با نزدیک شدن کریسمس، او وسایلش را جمع میکند و با دو دخترش به کلیسای خیابان نجات نقل مکان میکند. اکنون آنها باید با چالشهایی که در این جامعهی جرمخیز با آن روبرو هستند، دست و پنجه نرم کنند.
وقتی Fasteners یک خانه تعطیلات خانوادگی قدیمی را به ارث می برند ، خیلی زود متوجه می شوند که توسط سگ اجدادشان ، سوفی ، مورد تعقیب قرار گرفته است. هومر ، طلاییاب آنها ، با سوفی دوست می شود و متوجه می شود که او فقط بدنبال خانواده ای است که دوست داشته باشد...