فیلم آلدن و بردی کیس را دنبال می کند، آنها راهی جدید برای زنده نگه داشتن رمز و راز پیدا می کنند. آلدن به امید تبدیل شدن به یک محقق خصوصی در کلاسها شرکت میکند و بردی ممکن است کلید حل یکی از معماهای او را در دست بگیرد...
به عنوان یک سیاستمدار، جو سانگ سوک (را میران) برای چهارمین بار به عنوان عضوی از مجمع ملی نامزد شد. جو سانگ سوک پس از دیدن مادربزرگش نتوانست دروغی بگوید. اکنون جو سانگ سوک تلاش می کند به دنیای سیاسی بازگردد...
پیکینا مردی معمولی و خشن است که احساس میکند میتواند لیلیانا، زیباترین زن دفتری را که در آن کار میکند، به دست آورد. در حالی که آنها در جشن کریسمس هستند، لیلیانا به پیکینا کاملاً روشن می گوید که تنها راه برای بودن با او این است که پیکینا آخرین مرد روی زمین باشد. از بدبختی او، هنگامی که روز بعد از خواب بیدار می شود، متوجه می شود که تمام بشریت از این سیاره ناپدید شده است، به جز پیکینا...
گروهی ناکارآمد از بقاهای ناخواسته در پناهگاهی غوطه ور می شوند تا برای روز قیامت آماده شوند. اما آیا خودشیفتگی، هذیان ها و حسادت های آنها در نهایت آنها را قبل از رویای مدت ها انتظارشان برای یک فاجعه جهانی به کشتن خواهد داد؟..
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
«لوسي» (بولاک) که در بليت فروشي قطار شهري کار مي کند، در آرزوي ازدواج با «پيتر» (گالاگر)،يکي از مسافران است. روزي «پيتر» به داخل ريل هاي قطار مي افتد و «لوسي» او را نجات مي دهد. اما «پيتر» بر اثر شدت ضربه به حال اغما مي رود. خيلي زود همه او را نامزد «پيتر» مي پندارند و «لوسي» نيز ابتدا سعي مي کند واقعيت را بگويد اما بعدتر از بازي در نقش نامزد «پيتر» لذت هم مي برد...
«آقاي کالاهان» (دنهي) سکته مي کند و مي ميرد و کارخانه ي قطعات يدکي اتومبيل او به پسرش، «تامي» (فارلي) مي رسد. اما «تامي» که جوان بي قيدي است، براي حفظ کسب و کار خانوادگي بايد با توطئه هاي همسر جديد پدرش، «بورلي» (درک) و پسر او «پل» (او) مقابله کند.
وارثان خانه اي قديمي، از دکتري به نام «جيمز هاردي» (پولمن) که متخصص مسايل ماوراء الطبيعه است، دعوت مي کنند تا خانه را از ارواح پاک سازي کند و او با دخترش، «کت» (ريچي) به قصر مي آيد. در نخستين برخورد، سه روح شرور به نام «ديلاق» (نيپوت)، «خپله» (گارت) و «بوگندو» (آلاسکي) مزاحم او مي شوند، اما در ضمن روح خوبي به نام «گاسپر» (پيرسن) با «کت» دوست مي شود...
«بیلی مدیسون» (آدام سندلر) پسر ۲۷ ساله ی تنبل و بی عرضه «برایان مدیسون» است، مرد ثروتمندی که هتل های زیادی را می گرداند. بیلی قرار است کسب و کار پدرش را به ارث ببرد، اما قبل از آن باید ۱۲ پایه درسی را از ابتدایی مجددا بخواند و ثابت کند که می تواند راه پدرش را ادامه دهد…
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 18 جایزه و نامزد دریافت 23 جایزه دیگر.
«آلبرت هوگت» (کرامول) بچه خوکي را که مادرش او را «بيب» صدا مي زده، مي خرد و به مزرعه ي سبز و بزرگش مي برد. «بيب» خيلي زود با ديگر حيوانات مزرعه آشنا مي شود و با هوشي که دارد جاي سگ گله ي مزرعه، «رکس» را مي گيرد.
«ایس ونتورا» پس از موفق نشدن در نجات یک راکن، مدتی را در یک معبد میگذراند اما شخصی «بنام فالتون گرینوال» به سراغش می آید و با پیشنهاد مبلغ بالایی او را برای پیدا کردن یک خفاش سفید استخدام میکند...
درست قبل از پخش زنده یک نمایش رادیویی، یک بازیگر زن تصمیم می گیرد نام شخصیت خود را تغییر دهد.که باعث میشود در زمانی که نمایشنامه به صورت زنده روی آنتن میرود، متننامه تغییرات مستمری داشته باشد...
«مونیکا» یک معلم، و «استیو» یک عکاس است. آن ها بیشتر از دو سال است که با هم رابطه دارند. بعد از مشاجره ای که میان آن ها رخ میدهد، در حالی که بنظر میرسد رابطه شان برای همیشه به پایان رسیده، استیو به مونیکا پیشنهاد ازدواج می دهد...