«سارا هاتينگر» (انيستن) با نامزدش، «جف ديلي» (رافالو) براي شرکت در عروسي خواهرش، «آني» (سوواري) از نيويورک به پاساداناي کاليفرنيا مي رود. او خيلي زود با خبر مي شود که فارغ التحصيل (کتاب و فيلم) با الهام از زندگي مادربزرگش، «کاترين» (مک لين) و مادرش شکل گرفته است...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 30 جایزه دیگر.
سگی بنام «بولت» که ستاره یک برنامه تلوزیونی اکشن - تخیلی است، فکر می کند قدرتهای نمایشیای که در این برنامه دارد، واقعی هستند. او کل کشور را زیر پا می گذارد تا صاحبش را که به خیال او جانش در خطر است، نجات دهد...
«اشلي» (لوهان) هميشه از آن دخترهايي بوده که از هر نظر شانس آورده اند. در عوض «جيک» (پاين) اصلا شانسي در زندگي نداشته، دست و پا چفلتي است و هميشه هزار تا بلا سرش مي آيد. اين دو نفر در يک، جشن بالماسکه ي پر رزق و برق به طور اتفاقي با هم آشنا مي شوند و تماسي زودگذر باعث مي شود که ستاره ي شانس شان با هم تاخت زده شود….
داستان انیمیشن در مورد پسری است که از ضریب هوشی بسیار خوبی برخوردار است و با توجه به اختراعاتی که انجام می دهد معلوم می شود که نابغه است. این پسر حتی موفق می شود که ماشین زمانی بسازد و همین موضوع سبب می شود که حتی فرزند همین پسر که قرار است در آینده و پس از ازدواج این پسر به دنیا بیاید ....
4 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
نيويورک، سال 1959. «ليو بلوم» حسابرس (برادريک)، «ماکس بيالي استاک» (لين) تهيه کننده ي مفلس نمايش هاي برودوي را مجاب مي کند که با يک نمايش ناموفق بيش از يک نمايش موفق مي توان پول در آورد: حاميان مالي در اين جا نخواهند پرسيد که سرمايه هاي شان کجا رفته است. اما نمايش موزيکالي که انتخاب مي کنند و فروش نکردنش تضمين شده، موفق از آب در مي آيد...
"بابانوئل" در حقیقت شیطانی است که در شرط بندی با یک فرشته شکست خورده و مجبور است اسباب بازی و شادی به کودکان هدیه بدهد. اما وقتی مدت شرط به پایان می رسد، او به راههای شیطانی خود بازمی گردد....…
این فیلم داستان آشنایی و ارتباط الیور و امیلی است که هردو برای اولین بار همدیگر را در یک پرواز از کالیفرنیا به نیویورک ملاقات می کنند. در این زمان هردو دانشجوی کالج هستند. آنها در طول پرواز با هم صحبت میکنند و شیفته یکدیگر می شوند …
ونگ جو دختری با صورتی ناز و لبخندی معصومانه و حرافی عالی ست . او که به آسانی هیئت مدیره را برای اعطای آزادی مشروط متقاعد کرده است ، متوجه سرقت حلقه همسفر خود ؛ هی چئول داروساز ؛ می شود وی از ترس تبدیل شدن به مظنون و نقض آزادی مشروطش به دنبال دزد می رود ، ولی قطار و وسایلش را از دست می دهد . او مصمم به یافتن وسایل خود و تحویل حلقه به محل سکونت هی چئول می رود ، به اشتباه نامزد هی چئول شناخته می شود که اتفاقات جالبی را به همراه می آورد ...…
یک پدر که مشکلات روانی دارد بعد از اینکه از موسسه روانی خارج میشود تلاش میکند که دخترش را متقاعد کند که جایی در حومه شهر یک بسته طلای اسپانیایی دفن شده است که...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
داستان در مورد دو خواهر، پدرشان، و نامادری آن ها است. این دو خواهر که هر کدام راه خود را در زندگی می روند، «رز» (کالت) و «مگی» (دیاز) نام دارند. خواهر بزرگتر، رز، یک وکیل است که به تنهایی زندگی می کند و یک کمد پر از کفش دارد. خواهر کوچکتر، مگی، دختری جذاب، بی مسئولیت، و خودخواه است...
سرباز «جو بائرز» که از لحاظ هوش یک آمریکایی سطح میانی به حساب می آيد، توسط دولت برگزیده میشود تا در یک آزمایش فوق سری نقش موش آزمایشگاهی را بازی کند. او به ۵۰۰ سال در آینده فرستاده می شود و در میابد که در آنجا جامعه انسان ها بقدری کودن و کند ذهن شده اند که جو باهوش ترین انسان به حساب می آید...
عکاس مد سي و هفت ساله اي به نام «رافي» (تورمن) که تازه از شوهرش جدا شده مرتب در جلسات روان درماني «دکتر ليزا متسگر» (استريپ) شرکت مي کند. او با مرد جوان بيست و سه ساله اي به نام «ديويد» (گرين برگ) آشنا مي شود و با توصيه هاي «ليزا» رابطه اي صميمانه با او برقرار مي کند. اما بعد روشن مي شود «ليزا» مادر «ديويد» است و از رابطه ي پسرش با «رافي» چندان رضايتي ندارد...
«دن مورفین» که مدیر یک مجله ورزشی پرتیراژ است ناگهان مطلع می شود مجله از سوی کمپانی «تدی کی» که یک غول رسانه ای است خریداری شده است. کارتر که جوان ۲۶ ساله و تازه بدوران رسیده ای است از سوی کمپانی بعنوان مدیر جدید مجله انتخاب می شود. اما ...
انیمیشن اینگونه آغاز می شود که "تد" متصدی موزه بلومزبری، توسط صاحب موزه به ماموریتی فرستاده می شود تا مجسمه ای گمشده به اسم زاگاوا را پیدا کند و بدین گونه موزه را از ورشکست شدن نجات بدهد...
نمايش نامه نويسي که به تراژيک بودن زندگي اعتقاد دارد، براي تشريح ديدگاهش داستان زني به نام «مليندا» (ميچل) را تعريف مي کند و دوستش که خلاف او فکر مي کند، روايتي کمدي از همان داستان را نقل مي کند.
یک دهه از زمانیکه چیلی پالمر (چیپلی پالمر) به استعداد نزول خواری خود پی برد و از ان در معاملات و فعالیتهای تجاری هالیوود استفاده کرد و صنعت فیلمسازی را به تسخیر خود درآورد می گذرد و …