برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 3 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
والاس و سگش ، گرومیت ، نانوایی را باز می کنند و با یک رمز و راز قتل گره می خورند. اما وقتی والاس عاشق می شود ، گرومیت برای حل این پرونده باقی می ماند ...
بعد از اینکه ولاد در جستجوی شغلی جدید شکست خورد، به دهکده رومانیایی خود بازمی گردد تا بفهمد همه چیز مثل قبل نیست. شهر مست به قتل رسیده است و او به نوعی درگیر شده است و کنستانتین تیرسکو عجیب و متورم به نظر می رسد...
تام و ارتش گربه های ولگردش پادشاهی رویایی اسباب بازی های زنده ی جری را فتح میکنند. جری در حالی که تام به دنبالش است باید اسباب بازی ساز را پیدا کند تا با کمک او بتواند قبل از طلوع خورشید و بسته شده ی پنجره ی فرصت ها، پادشاهی خود را بازپس گیرد...
داستان فیلم درباره محبوبیت مایلی استوارت و چگونگی تحت تاثیر قرار گرفتن زندگی اوست. در این فیلم مایلی، طبق خواسته پدرش به زادگاهش در تنسی سفر میکند تا دیدگاهی درباره آنچه که در زندگی بیشتر اهمیت دارد، به دست آورد...
هاگلی ، از ریشه های درون شهری خودبه یکی از باهوش ترین و محبوب ترین استندآپ کمیدین های امروزی تبدیل شده است. این ویژه برنامه او به مخاطبان نشان می دهد که چقدر پیشرفت کرده است...
دو خواننده افسانه ای که نزدیک به بیست سال است به هم حرف نزده اند، برای گرامی داشتن رهبر گروه مرحوم خود می پذیرند در یک برنامه مشترک دست به اجرا بزنند...
یک تهیه کننده به نام چارلی لارو قصد دارد رویایی که در تمام دوران زندگی اش در سر می پرورانده را به حقیقت بدل کند؛ او می خوهد فیلمی درباره ی توهین آمیز ترین و کثیف ترین شوخی ها بسازد...
در سال 1979، یک خانواده هندی به امید زندگی رویایی به آمریکا نقل مکان می کنند. وقتی که پسر 10 ساله آنها اسمیت با دختر همسایه دوست می شود ، تمایل او برای تبدیل شدن به یک "پسر خوب" او را بیش از هر زمان دیگری از ایده آل های خانواده اش دور می کند...
جوانی مشهور به ممل آمریکایی هدفش سفر به آمریکا است. ممل دوستی دارد که از آمریکا برایش نامه مینویسد و او را به رفتن به آمریکا تشویق میکند. ممل با دزدیدن قالپاق اتومبیل و فروش آنها به یک ارمنی به نام سرکیس روزگار میگذراند. او به کمک سرکیس گذرنامه میگیرد؛ اما چون ضامن معتبری ندارد به او ویزا نمیدهند. روزی ممل اتومبیل زنی به نام نسرین را می دزد و در آن نامهای مییابد که از نسرین دعوت شده به آمریکا سفر کند… ممل اتومبیل را به نسرین پس میدهد و با او دوست میشود. مادر نسرین ضامن ممل میشود؛ اما وقتی دوستی میان ممل و نسرین عمیق میشود نسرین به ممل میگوید که آن زن مادرش نیست، بلکه زن ثروتمند و خوش گذرانی است که چشمش در پی مردها است. ممل از نسرین میرنجد و به او پرخاش میکند. ممل وقتی میبیند نسرین سرپناهی ندارد او را به خانهٔ پدری اش میبرد و به عنوان نامزدش معرفی میکند. صبح روز بعد وقتی ممل از خواب بیدار میشود می بیند که نسرین خانه را ترک کرده است. چندی بعد ممل تصمیم میگیرد همراه زن خوش گذران به آمریکا برود؛ اما در فرودگاه دستگیر میشود، سپس در کلانتری توسط نسرین آزاد میشود.