ریچارد هانی (روپرت پنری جونز) از آفریقا به لندن باز می گردد و ناامیدانه از پیش پا افتاده بودن زندگی قدیمی خود خسته می شود . زمانی که همسایه گوشهنشین هانی، اسکادر (ادی مارسان)، به آپارتمان او میرود و خود را عضو سرویس مخفی بریتانیا میداند، اوضاع تغییر میکند...
لویندر سینگ، دزدی که اکنون در بازداشت به سر می برد و در معرض محاکمه قرار دارد، در مورد زندگی جنایتکارانه خود فکر می کند، در حالی که مطبوعات به این موضوع فکر می کنند که چگونه او قبل از دستگیری توانسته است از بسیاری موارد فرار کند...
لائو کوی به چین بازگشته تا طلاق خود را نهایی کند، در راه رفتن به فرودگاه برای بازگشت به قبرس، به طور تصادفی با دختری مست به نام شیائو شیا در حال فرار از دست چند نفر بد برخورد می کند. لائو کوی درگیر یک بازی موش و گربه می شود که دنبال پول است و سعی می کند یک قدم جلوتر از جنایتکاران بماند...
سوزان، مادری پولدار و متاهل است که از زندگی بورژوا و کسالتبارش خسته شده است. او تصمیم میگیرد بهعنوان فیزیوتراپ به دنیای کار برگردد و مطب کوچکی در حیاط خلوت خانهشان بسازد. سوزان در خلال استخدام معمار برای ساخت مطب، عاشق او میشود...
"والتر وید" کارمند اف بی آی است که سازمان نقشه ای برای ترور او را آشکار میکند.گروهی از آدمکشهای خطرناک توسط مردی مرموز استخدام شده اند تا با کشتن او جایزه بزرگی بدست بیاورند...
یک آشپز فرانسوی زمانی که متوجه می شود دخترش به همراه داماد و 2 نوه اش طی یک حمله وحشیانه به قتل رسیده اند، به استخدام یک باند مافیایی در می آید تا بتواند قاتل ها را پیدا کند...
جک، یک پلیس مخفی، به یک باند جنایتکار نفوذ میکند. اوضاع زمانی آشفته میشود که دوست فرصتطلب جک با جعبهای متعلق به رئیس باند فرار میکند و در شرایط خطرناکی قرار میگیرد که ممکن است به یک فاجعه تبدیل شود.
پسرها از زندان برمی گردند و متوجه می شوند که پارک خراب شده است و یک پارک کاملاً جدید در کنار آن ایجاد شده است. آنها یک سری نقشه ها و سرقت های سریع پولدار شدن را انجام می دهند...
فیلم درباره بزرگترین و ویژه ترین دزدی در نروژ است،بطوریکه در مدت ۲۰ دقیقه تواتنستند به بانک مرکزی دستبرد زده و ۱۰ میلیون دلار بدزدند.در این جریان یک پلیس زخمی تیر خورد و کشته شد…