دارسی یک زن کارآفرین موفق است که همیشه کار خود را بر زندگی شخصی خود مقدم داشته است. او هرگز وقت یا انرژی کافی برای تمرکز بر پیدا کردن عشق نداشته است و در نتیجه، هرگز در یک رابطه جدی نبوده است. با این حال، زمانی که مادرش از او میخواهد برای کمک به برنامهریزی یک رویداد خیریه به خانه برگردد، زندگی دارسی مسیر غیرمنتظرهای را طی میکند...
مردی عاشقانه و بیتجربه مبتلا به دیستروفی عضلانی در تلاش است تا عشق دوست داشتنی خود را به دست آورد در حالی که برای بهترین دوست صمیمی خود به عنوان دوست پسر ظاهر میشود.
جوی، زنی موفق در کارش، درست هنگام نزدیک شدن تعطیلات و امید به ترفیع، ناچار به بازگشت به شهر زادگاهش و کمک به عمهاش میشود. در آنجا، به طور غیرمنتظرهای با عشق قدیمیاش، بن، روبهرو میگردد...
سوبارو و همراهانش موفق میشوند هیولای شیطانی وولگارم که باعث نفرین روستا شده بود را شکست دهند و بچههای روستای ایرلام را نجات دهند. بعد از این پیروزی بزرگ، شخصیتهای داستان بالاخره فرصتی برای استراحت پیدا میکنند. سوبارو هم تصمیم میگیرد به یک ماموریت مخفی برود و نمیخواهد کسی از آن باخبر شود. اما حتی با این که سوبارو خودش را پنهان کرده، پترا و بچههای دیگر خیلی زود او را شناسایی میکنند. حالا که ماموریت مخفی سوبارو لو رفته، قرار ملاقات مهم او با امیلیا ممکن است کنسل شود.
این فیلم، یک کمدی رمانتیک متفاوت و عجیب است که داستان آن در مکانهایی مانند سیاهچالها روایت میشود. شخصیت اصلی این داستان، ماهیای به نام ارشمیدس است و فیلم به بررسی انواع مختلف عشق میپردازد.
با برنامه ریزی برای عروسی، برگزاری جشن نامزدی، و مسافرخانه ای پر از مهمانان غافلگیرکننده، مسیر عشق واقعی برای اولیویا و میک چند پیچ و خم غیرمنتظره را طی می کند.
امی راتنر فقط میخواست اشتراک روزنامه را لغو کند، اما چون اشتباه تایپی در نوار آدرس انجام میدهد، ایمیل به صندوق پستی لئو لیکه میرسد. این آغاز یک تبادل طولانی آنلاین است...
داستان یک استاد دانشگاه در حال بهبودی است که با دختری جوان و مرموز آشنا میشود. این آشنایی، زندگی آرام او را به هم میریزد و او را درگیر ماجرایی پیچیده و پر از هیجان میکند.
در حالی که دارسی و آیدن آماده می شوند تا دومین کریسمس خود را با هم جشن بگیرند، یک مهمان غیرمنتظره و مبارزه ای برای نجات مرکز اجتماعی محبوب همه را برای یک تعطیلات فراموش نشدنی متحد می کند...
داستان فیلم حول محور چهار برادر است که رابطه عشق و نفرت با یکدیگر دارند. زمانی که ساجی، بانی و فرانکی تصمیم می گیرند به بابی کمک کنند تا در کنار عشقش بایستد، رابطه آنها به سطح دیگری ارتقا می یابد.