صاحب یک مؤسسهی همسریابی که به تازگی رابطهاش را به دلیل خیانت شریکش خاتمه داده، دلباختهی یکی از مشتریانش میشود که او را با دختر رؤیاهایش همراه کردهاست.
چاو، خواننده اینترنتی با حافظه ای فوق العاده، توسط یونگ، پسر خیابانی، ربوده می شود و به کلبه ای دورافتاده برده می شود. برای فرار، چاو تنها توانایی خود، یعنی موعظه معنوی، را به یونگ پیشنهاد می دهد...
در حالی که تنها سه ماه از زندگی یک وبلاگ نویس زیبا و یک گیمر حرفه ای باقی مانده است، این دو یک عروسی ساختگی را برنامه ریزی می کنند تا آخرین آرزوهای خود را محقق سازند...
استفانی نیکولز صاحب مغازه کریسمس است، اما ناگهان با خبر ناگواری روبرو میشود: صاحبملک قصد دارد ساختمان را تخریب کند و قرارداد اجاره مغازهها را فسخ کند. استفانی که ناامید شده، در آستانه کریسمس با مایکل کیلپاتریک، که برای صاحبملک کار میکند، آشنا میشود. مایکل به او کمک میکند تا مغازهاش را نجات دهد و در این میان، عشقی غیرمنتظره بین آنها شکوفا میشود...
یک نویسنده جوان کتابهای خودیاری در تعطیلات کریسمس به زادگاهش بازمیگردد تا کتاب جدیدش را تبلیغ کند. او به زودی معنای واقعی کریسمس و خانواده را درمییابد...
سامانتا، یک معلم، برای کریسمس به زادگاهش بازمیگردد، جایی که دوست پسرش الکس به او میپیوندد. وقتی میفهمد الکس ولیعهد مادلویا است، باید تصمیم بگیرد که آیا الکس را به اندازهای دوست دارد که تدریس را متوقف کند و سلطنتی شود.
در یک آژانس تبلیغاتی، ملانی که عاشق کریسمس است، و دونوان که عاشق کریسمس نیست، با هم جفت می شوند تا یک تبلیغ کریسمس برای تلفن همراه بسازند. آنها همچنین می توانند در دفتر بابا نوئل مخفی یکدیگر باشند و در مورد یکدیگر اطلاعات بیشتری کسب کنند. آیا فراتر از این خواهد رفت؟