در قرن بیستم میلادی ، طراح بازی های کامپیوتری اسکات ، نامه های عاشقانه با شاعر قرن نوزدهم الیزابت ویتکوام را ، از طریق میز عتیقه ای که می تواند نامه ها را در طول زمان حمل کند ، بدست می آورد که ...
در سال 1939،"ساکورا نیشی"، پرستار جوان ارتش به بیمارستانی در میدان نبرد در چین فرستاده می شد. او باید دستیار دکتر جراح "اکابه" را برای رسیدگی به تعداد بیشماری بیمار قطع عضو باشد. در بین این بیماران، او با تعدادی از سربازان همدردی می کند و...
گروهی از نژادپرستان پی میبرند که زمین یک سیاهپوست بر روی مخزنی بزرگ از نفت قرار دارد. آنها به او فشار میآورند که زمینش را به آنها بفروشد، اما او امتناع میکند. نژادپرستان خشمگین شده و جان او را تهدید میکنند.
“سباستین” قصد دارد تا قبل از پیدا کردن عشق واقعیش با هیچ دختری رابطه نداشته باشد. به همین منظور او با خواهر ناتنیش “کاترین” شرط بندی می کنند که اگر سباستین نتواند روی تصمیمش بماند باید جگوارش را به کاترین بدهد و اگر سباستین برد، کاترین را بدست می آورد …
کارلو، جوانی فقیر که برای تامیین هزینه های مطالعاتش سخت کار می کند، او عاشق دختری ثروتمند به نام لورنا است. و با کمک دو دوستش، یعنی یک سرمایه دار بزرگ و یک راننده وانمود می کند که ثروت هنگفتی دارد..
کافی شاپ "لوکی" به خاطر چای و تارت تخممرغاش مشهور است. پیشخدمت "سو" نیز که به عنوان پرنس تارت تخممرغ شناخته میشود و دختران زیادی به او علاقمند شدهاند، عاشق "کندی" شده است که...
برنده 7 جایزه اسکار. همچنین 56 جایزه و نامزد دریافت 88 جایزه دیگر.
در اواخر قرن ۱۶ در لندن نمایشنامه نویس فقیر و جوانی به اسم ویلیام شکسپیر مشغول کار بر روی آخرین نوشته اش «رومئو و ژولیت» می باشد. اما کار او کند پیش رفته و در واقع او هنوز نتوانسته حتی یک خط هم بنویسید. ویلیام در یک آزمایش برای انتخاب هنرپیشه نقش رومئو یک هنرپیشه جدید و با استعداد که پسر جوانی به اسم توماس است را انتخاب می کند. ویلیام پس از چندی دختر جوان و زیبایی به اسم ویولا را در همان خانه مجللی که توماس درآنجا زندگی می کند ملاقات می نماید. او به ویولا علاقمند می شود واینامر او را ترغیب برای نوشتن داستانش می کند. اما بزودی او متوجه میشود که توماس همان ویولا است که با تغییر قیافه وارد نمایش شده است. ویولا قبلاً قول ازدواج به لرد سنگدل را داده و ملکه الیزابت نیز بر این ازدواج تاکید دارد اما عشق میان ویل و ویولا رفته رفته بسیار عمیق گشته و بنابراین مخفیانه به رابطه با هم ادامه می دهند و ویولا همچنان نقش رومئو را برای نمایش تمرین می کند.
در قرن آشفته هجدهم، یک جوان فقیر اشراف مجارستانی، جوناس، به زافی، یک دختر کولی زیبای رومی و دختر نامشروع یک پاشا ترک کمک میکند تا گنجی را که از طریق حق ارث به او بدهکار است، به دست آورد...
مردی به شهر کوچکی فرستاده میشود تا ارزیابی کند که کدام یک از کارگران کارخانه محلی که شغلهای شهر را تامین میکند، باید چکمه را در زمان شروع کوچکسازی دریافت کنند. وقتی عاشق یک مادر مجرد و بامزه محلی می شود، منحرف می شود.
یک دانشجوی دانشگاه هیتومی عاشق مردی میانسال به نام اوکاوا می شود که معشوقه مادر متوفی او بود. احساسات هیتومی به این سو و آن سو تغییر می کند زیرا او مطمئن نیست که آیا این عشق واقعی است یا فقط تحقق رویای عاشقانه مادرش...
«جیک رودل» (مگوایر)، پسر یک مهاجر فقیر آلمانی، در میزوری بزرگ شده است. «جک بول چایلز» (آلریش)، پسر مزرعه دار محلی، مثل برادر به «جیک» نزدیک است. زمانی که در جنگ داخلی، مزرعه نابود می شود و پدر «جک» به دست اوباش شمالی به قتل می رسد، دو پسر مغرور جنوبی به جبهه می روند...