وقتی مردم به طور مرموزی جلوی تلویزیون خود می میرند، هیچ کس علت آن را نمی داند تا زمانی که یک شفا دهنده عجیب از راه می رسد و به اولدا کمک می کند، مردی که به آرامی تسلیم خستگی مرگبار خود می شود...
داستان زوج جوانی از طبقه ثروتمند هند در بحبوحه جنبش انقلابی هند در دهه 1940. عشق آنها در تقابل با خانوادههایشان و تحت ظلم یک ژنرال بریتانیایی بیرحم است. سرنوشت آنها به مبارزات آزادیخواهانه مردم هند گره میخورد.
یک ماهیگیر ساده به یک پادشاه فراری در جنگ کمک می کند و به او در مخفیگاهی در نزدیکی دهکده ماهیگیری خود پناه می دهد. هنگامی که گروه پادشاه توسط برادر غاصبش مورد حمله قرار می گیرد، ماهیگیر فرستاده می شود تا نامزد پادشاه، دختر امپراتور را پیدا کند و او را بازگرداند.
در دهه ۱۹۲۰، چو و وی، دو جوان روستایی، برای فرار از فقر و استثمار، به شهر چو-فن میروند. این شهر به دلیل معادن طلای خود شهرت دارد و دو جوان به امید ثروتمند شدن، به موج طلا میپیوندند. در این شهر، دو نوع زن وجود دارد: زنان خانهدار سختکوش و زنان تنفروش. زنان خانهدار همیشه در حال تلاش برای تامین معاش خانواده خود هستند و زنان تنفروش نیز در شرایط سختی زندگی میکنند.
آدام کارولینا را از دست گروهی هولیگان که قصد تجاوز به او را دارند نجات می دهد. خیلی زود با هم دوست می شوند و بعد وارد رابطه می شوند. با این حال، وقتی کارولین از گذشته آدام باخبر می شود، همه چیز تغییر می کند...
"میراندا پرسلی" از نیویورک به نشویل می رود تا به یک آهنگساز تبدیل شود. در یک مصاحبه ناموفق او با "جیمز رایت" با استعداد آشنا می شود. در طول تنها چند روز آنها با هم ازدواج می کنند و...
چندین یاکوزا از توکیو به اوکیناوا فرستاده می شوند تا به پایان دادن به جنگ باند کمک کنند. جنگ تشدید میشود و سرگردانهای توکیو تصمیم میگیرند در ساحل استراحت کنند...
"ربکا" یک دختر روستایی، کالج خود را در لس آنجلس آغاز می کند. در کالج او با "کراول" دانشجویی تندخود و غیرقابل پیش بینی آشنا می شود. در تعطیلات او "کراول" را به خود به خانه می برد. پدر و مادر "ربکا" هیچگاه فردی را شبیه به او ندیده اند و هنگامی که از نامزدی آنها مطلع می شوند به شدت شوکه می شوند...
قرن نوزدهم میلادی، جایی در فلسطین، «رابین هود» (الوز) از زندان فرار می کند و با شنا خود را به انگلستان می رساند، بلافاصله باخبر می شود که حکومت ملک شان را مصادره کرده و تمام خویشاوندانش به قتل رسیده اند. «رابین» نیز شورشی را علیه «شاهزاده جان خبیث» (لوییس)، به راه می اندازد...
برنده 2 جایزه اسکار همچنین دریافت 15 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
مردی اشراف زاده بنام «اورلاندو» ، به خواسته ی ملکه الیزابت اول، برای همیشه جوان مانده است. فیلم ماجرای زندگی او را در طی چندین قرن جوانی به تصویر می کشد...
برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 4 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
سایگون، دهه ی 1950 «مویی» ده ساله (سان لو) از دهکده ی خود به شهر آمده و در خانه ی یک خانواده ی طبقه ی متوسط پیشخدمتی میکند. تنها ممر درآمد خانواده از حجره ی کوچک نخ ریسی مادر تأ مین میشود. پدر نیز آدم بی کاره ای است که تا به حال سه بار پس انداز خانواده را برداشته و ناپدید شده است...
گاس که برقکار میشود موفق میشود با کمک دوستانش و قرض گرفتن از همسر سابقش یک باشگاه بولینگ را خریداری کند که رویای کودکی او میباشد ، ولی متوجه میشود همسرش از بانک وام گرفته و بانک از انتقال وام به او سر بازمیزند و ...