برنده 2 جایزه BAFTA Film Award همچنین دریافت 10 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
در میدانی در سویا، یک دختر دهقانی جوان به دنبال نامزدش، دون خوزه، سرجوخه زیر نظر ستوان زونیگا میگردد. ظهر، دختران از کارخانه تنباکو بیرون می آیند. در میان آنها، کارمن زیبا، اغواگر و جسور است...
کامیلا، یک زن همراه در پاریس، عاشق جوانی میشود. به درخواست پدر جوان، کامیلا او را ترک میکند. اما وقتی بیماری و فقر به سراغ کامیلا میآید، متوجه میشود که عشقشان همچنان زنده است.
برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 2 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
در دهه 1840 بوئنوس آیرس، آرژانتین، یک جوان اجتماعی زیبا به نام کامیلا عاشق لادیسلائو، یک کشیش یسوعی می شود. پس از چندین تلاش ناموفق برای مبارزه با احساسات خود، او در نهایت تسلیم او می شود. آن دو بعداً به دهکده ای دورافتاده و منزوی می گریزند و در آنجا هویت جدیدی به عنوان زن و شوهر به دست می آورند و...
برنده 2 جایزه اسکار همچنین دریافت 1 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
یک فمینیست اهل بوستون و یک وکیل جنوبی محافظه کار برای به دست آوردن قلب و خاطر یک دختر زیبا و باهوش که از آینده ی خود مطمئن نیست، با یکدیگر رقابت می کنند...
"الیزابت" و "سایمون" هنگامی که "سایمون" برای لحظه ای می میرد و سپس به زندگی باز می گردد، دو ماه است که عاشق هم هستند. "سایمون" نمی خواهد آزمایشات دیگری دهد اما آنها با احتمال مرگش روبرو هستند. آنها در نهایت به دوستان نزدیک خود "جروم" و جودیت" که هر دو روحانی هستند، در مورد این اتفاق می گویند و...
وقتی همه مردم شهر دعوتنامه های عروسی آتارو را دریافت می کنند، هنگامی که می بینند معشوقه او، لوم، عروس نیست، شوکه می شوند. در نهایت آنها متوجه می شوند که وقتی آتارو به عنوان یک پسر کوچک مشغول بازی بود، زیر سایه دختری قدم گذاشت. بیآنکه او بداند، این دختر از فرهنگ فرازمینی بود که در آن پا گذاشتن روی سایهاش نوعی پیشنهاد ازدواج است و ...
J.P پدر سه فرزند است. او از همسرش جدا شده است و فرزندانش در کنار مادرشان، و ناپدریشان زندگی می کنند. J.P می خواهد ارتباط بیشتری با فرزندان خود داشته باشد و تصمیم می گیرد برای تعطیلات آن ها را به سفری به مدیترانه ببرد. همه چیز به خوبی پیش می رود تا این که متوجه می شود که برای مادر بچه ها در خانه اتفاقی افتاده است. اکنون او باید تصمیم بگیرد که آیا بچه ها را از این خبر آگاه کند یا این که به آن ها اجازه دهد که از تعطیلاتشان لذت ببرند...
مارسل، مردی دست و پا چلفتی، توسط دوست دخترش از خانه بیرون انداخته میشود. او بدون لباس مناسب و با فنجان قهوه در دست، به هتل مورد علاقهاش میرود، اما اتاقش توسط یک خبرنگار اشغال شده است. برای جلب توجه خبرنگار، مارسل دروغ میگوید که صاحب شرکتش است.
نمایشنامه نویس جیسون کارمایکل (دادلی مور) در روز عروسی خود با الیسون سنت جیمز ثروتمند (جانت ایلبر) با معلم فیبی کرادوک (مری استینبرگن) ملاقات می کند و پیشنهاد همکاری می دهد. در طول سالها، کمدیهای آنها در برادوی به موفقیت میرسند، در حالی که جیسون و فیبی سعی میکنند از دنبال کردن آنها اجتناب کنند...