داستان سه دوست را دنبال میکند که کشف میکنند با عطسهای ساده میتوانند ۲۰ سال به عقب یا جلو در زمان سفر کنند. اما آیندهای که به آن میرسند به خوبی چیزی نیست که انتظار داشتند و مجبور میشوند مسئولیت نجات جهان را بر عهده بگیرند.
داستان یودرا، جوانی است که برای انتقام از قتل والدینش به یک کارتل قدرتمند نفوذ میکند. در این راه، او با چالشهای بسیاری روبرو میشود و رازهای تاریکی درباره گذشتهاش آشکار میشود که زندگیاش را دگرگون میکند.
داستان زندگی برونو سولاک، دزد ماهری که لقب "آرسن لوپن قرن بیستم" را به خود اختصاص داده بود، الهامبخش این رمان است. رویدادهای این داستان بر اساس واقعیتهای تاریخی شکل گرفته است.
لیزا، یک زن قوی و سابقاً عضو نیروهای ویژه، پس از کشته شدن همسرش در یک توطئه سیاسی، به برزیل میرود تا با استفاده از تمام تواناییهای خود، حقیقت را درباره مرگ همسرش کشف کند.
این فیلم، یک کمدی ترسناک دیوانهوار درباره زامبیهاست که در آن، تنها افراد چولو به زامبی تبدیل میشوند. داستان در جنوب کالیفرنیا رخ میدهد و با حضور شخصیتهای خاص و صحنههای اکشن و خشن همراه است.
یک بیمار روانی که به آتشافروزی علاقه دارد و به نظریههای توطئه باور دارد، پس از انفجار خانهاش، به دنبال کشف حقیقت برمیآید. این جستجو میتواند عواقب خطرناکی برای او داشته باشد.
یک بازیگر با وجدانی آشفته، پس از شاهد بودن یک قتل و پیدا کردن مقدار زیادی پول، تصمیم میگیرد این پول را برای خود نگه دارد و با این کار، زندگیاش را به یک نمایش پیچیده تبدیل میکند.
پسری یتیم که از زبالهدان نجات پیدا کرده بود، به برادر بزرگترش که در حومه گوا زندگی میکردند و تحت کنترل یک باند مواد مخدر بود، بسیار وابسته شد. هر دوی آنها به ستارههای فوتبال تبدیل شدند، اما مرگ مشکوک مادر آنها تهدید کرد که آنها را از هم جدا کند.
فرانک، یک قاتل سابق، با لوسی، زنی گرفتار در دنیای مواد مخدر، دوست میشود. وقتی لوسی شاهد یک قتل میشود، مجبور میشود برای نجات جانش به فرانک پناه ببرد. حالا فرانک باید تصمیم بگیرد که آیا برای محافظت از لوسی، که هیچکس دیگری از او حمایت نمیکند، دوباره به زندگی گذشتهاش بازگردد یا نه.
ارباب اودا نوبوناگا در ژاپنی که در آن سرداران رقیب با یکدیگر میجنگند، قصد دارد با به راه انداختن جنگ علیه چندین طایفه، کشور را تحت کنترل خود درآورد. آراکی موراشیگه، یکی از دستنشاندگان او، شورش میکند و بلافاصله ناپدید میشود...
یک قاتل حرفهای سیا که سالها برای دریافت دستوراتش فقط از بخش طبقهبندی شده روزنامههای مختلف استفاده میکرد، ناگهان متوجه میشود که بخش او مدتهاست تعطیل شده است.
قاتل حرفهایای به نام کد ۱۳ که تنها ۱۷ سال داشت، پس از اجرای ناموفق یک ماموریت در خاک ژاپن، فعالیتهایش موقتاً متوقف شد. در همین حین، او با پسربچهای ۱۱ ساله به نام مونجی آشنا شد که مادرش را از دست داده بود. کد ۱۳ تصمیم قاطعی گرفت تا مونجی را از خطر نجات دهد.
در اواخر دهه 1800، یک مبلغ مذهبی به یک مستعمره بریتانیایی در نیوزیلند سفر میکند. گذشته خشن او خیلی زود آشکار میشود و ایمانش در بحبوحه جنگی خونین بین دو قبیله مائوری به چالش کشیده میشود.