اما، دختر مارتین، برای یافتن حقیقتِ اتفاقی که سی سال پیش برای والدینش رخ داده بود، نگهبان شبانه میشود. ملاقات او با وُرمر، قاتل سریالی، در سلولش، این قاتل را از کما بیرون میآورد و زنجیرهای از حوادث سرنوشتساز را رقم میزند.
در پی ناپدید شدن ناگهانی یک خانواده از شهر شافر در ایالت داکوتای شمالی، انگشت اتهام به سوی یک کارگر مزرعه با اختلالات روانی نشانه می رود. این فیلم داستانی واقعی را به تصویر می کشد که بر پایه ی پرونده ی جنجالی چارلز بنون در سال 1931 بنا شده است.
زمانی که مردم شهر لیتلهمپتون، از جمله ادیت، یه زن محلی محافظهکار، شروع به دریافت نامههایی پر از فحاشیهای مضحک میکنند، رز، مهاجر ایرلندی سرکش، به جرم این کار متهم میشود. زنان شهر، با ظن اینکه چیزی مشکوک در جریان است، به تحقیق در این مورد میپردازند.
در شبی برفی در سال 1963، یکی از دانشآموزان در جنگل ناپدید میشود. در حالی که دوستانش به دنبال او میگردند، با تاریکی و اهریمنی که مدرسهی ایدهآلشان بر روی آن بنا شده روبرو میشوند.
مارک و الیویا، زوج جوان آمریکایی، پیش از تولد اولین فرزندشان، رویای سفر به اروپا را با رزرو محل اقامت، جامهی عمل پوشاندند. سفر چهار هفتهای آنها با استقبال الیزابت، دختر صاحبخانهی کلبهای نقلی کنار دریاچهای زیبا در زادگاه پدرِ مادربزرگ الیویا در آلمان آغاز شد. حال صاحبخانهی ۸۲ ساله وخیم بود. پس از رسیدن به کلبه، اولین شبِ آنها در آلمان با اتفاقی عجیب و مرموز به پایان رسید.
فیلم نیشابدام/سکوت داستان زنی ناشنوا و گنگ به نام ساक्षشی و همسرش آنتونی، نوازنده ویولن سل را روایت میکند که درگیر پرونده قتل مردی میشوند. تحقیقات پلیس در مورد این قتل، محور اصلی داستان فیلم را تشکیل میدهد.
ضیافت قرون وسطایی گلدی بری در قلعه هاید با یک قتل به هم میخورد. او با کارآگاه شولتز برای حل معمای قبل از اینکه قاتل دوباره دست به کار شود، همکاری میکند.
یک رمان نویس معتبر به نام اولیویا مأمور می شود تا به مرد جوانی به نام آنتوان در پروژه ای در یک کارگاه تابستانی نویسندگی کمک کند. رفتار پرخاشگرانه و در عین حال تحریکآمیز آنتوان، اولیویا را به خود جلب میکند، که خود را به سوی او جذب میکند...
یوکاری، پنج سال است که با کیپِی، دوست پسر محقق پزشکی خود زندگی می کند. روزی که یوکاری منتظر بازگشت کیپِی است، ناگهان یک مأمور پلیس به او خبر می دهد که کیپِی به دلیل خونریزی مغزی بیهوش شده است. اما ماجرا به اینجا ختم نمی شود و مشخص می شود که شغل و نام کیپِی جعلی بوده است...