این فیلم به زندگی و میراث جین منسفیلد، چهره سرشناس هالیوود و مادر ماریسکا هارگیتای میپردازد. جین منسفیلد در ۳۴ سالگی و در حالی که ماریسکا تنها سه سال داشت، در یک تصادف رانندگی دلخراش جان خود را از دست داد.
یک کلانتر تازه منتخب و معاون بیمیلش که در حال تحقیق درباره قتل یک زن هستند، از شبکه مرگباری از دروغ، فساد و ارتباطات با کارتل پرده برمیدارند که شهر کوچک و آرام آنها را به یک منطقه جنگی تبدیل میکند.
هنگامی که نخستوزیر بریتانیا و رئیسجمهور ایالات متحده، هدف حمله دشمنی خارجی واقع میشوند، ناگزیر برای مقابله با یک توطئه بینالمللی، به همکاری با یکدیگر روی میآورند.
دانشآموز دبیرستانی به نام اینیونگ پس از فوت والدینش و بیخانمان شدن، در گروه رقص کرهای پنهان میشود و در آنجا توسط مدیر گروه کشف شده و به ناچار با او همخانه میگردد.
یک رهبر ناخواسته، هدایت گروهی هفت نفره از مسیحیان را بر عهده میگیرد که قصد دارند در کشوری در آینده که کتاب مقدس در آن غیرقانونی است و در هر گوشهاش خطر وجود دارد، کتابهای مقدس را به کلیساهای زیرزمینی قاچاق کنند.
مستندی تکاندهنده، به زندگی و میراث یک نابغه خلاق پیشگام میپردازد که در ماههای پایانی عمرش، خودش و دخترخواندهاش درباره تأثیر ماندگار او صحبت میکنند.
مسابقه تفریحی بیسبال مردان بزرگسال در آخرین روز فعالیت زمین بازی محبوبشان، پیش از آنکه تخریب شود، به دورهای اضافی کشید. با غروب آفتاب که نمادی از پایان یک دوران بود، حس شوخطبعی و نوستالژی در هم آمیخت.
دورا، دیهگو و دوستان جدیدشان دل به جنگل خطرناک آمازون میزنند و در رقابتی تنگاتنگ میکوشند تا گنج افسانهای سول دورادو (خورشید طلایی) را قبل از اینکه نیروهای شرور قدرت عظیم آن را به دست آورند، کشف کنند.
یک زوج جدا شده که برای دستگیریشان جایزه تعیین شده است، برای نجات جان خود و پسرشان، مجبور به فرار از دست کارفرمای پیشینشان میشوند؛ کارفرمایی که یک گروه از نیروهای ویژه پنهانی را برای نابودی آنها اعزام کرده است.
الیوت و ریدلی، پدر و دختری هستند که در حال رانندگی، به طور تصادفی با یک تک شاخ برخورد میکنند. آنها تصمیم میگیرند تک شاخ را به یک استراحتگاه دور افتاده در دل طبیعت ببرند. این استراحتگاه متعلق به یک مدیر عامل ثروتمند شرکت داروسازی است.
اندی رهبری جنگجویان جاودانی را بر عهده دارد که در مقابل دشمنی قدرتمند که گروهشان را تهدید میکند، میایستند. آنها با ظهور دوباره یک جاودانه گمشده دست و پنجه نرم میکنند که مأموریتشان برای محافظت از بشریت را پیچیده میکند.
مایک به نپال سفر میکند تا خاکستر برادر درگذشتهاش را بر فراز کوه اورست بپاشد. در طول سفر، او و راهنمای کوهستانش در یک اتوبوس توریستی به طور ناگهانی با گروهی از مزدوران مواجه میشوند. این درگیری غیرمنتظره آنها را ناچار میکند تا برای حفظ جان خود، امنیت مسافران اتوبوس و همچنین حفاظت از سرزمین بومی روستاییان محلی، وارد نبردی دشوار شوند.
یک مامور مافیا در آخرین کارش پیش از ترک گروه، دچار مشکل میشود. او که یک پلیس سابق است، تنها یک شب فرصت دارد تا خانوادهاش را از شهر خارج کند تا از مرگ حتمی نجات پیدا کند.
پس از یک تصادف مرگبار در دهکده ای برفی در نوک شرقی کبک، یک اسنوبرد سوار سابق حرفه ای تصمیم می گیرد کابین خود را جمع و جور کند و برای همیشه شهر را ترک کند، اما به نظر می رسد یک نفر یا چیزی - قصد دارد او را متوقف کند...
مردی پس از یک فاجعه، داوطلبانه در خط تلفن بحران کار میکند. او در آنجا با نوجوانی troubled آشنا میشود و هر دو، از طریق هدف مشترکشان در کشتی دبیرستان، به دنبال امید میگردند.