دو یتیم ایرلندی با قطار در سراسر آمریکا سفر میکنند، با افراد بد و خوب روبرو میشوند. آنها یک دوست فوقالعاده پیدا میکنند و در جستجوی خانهای جدید هستند و در این راه با ماجراهای هیجانانگیز و خطرناکی روبرو میشوند.
دو خواهرزاده که از گذشته با هم دلخوریهایی داشتهاند، برای ادای احترام به مادربزرگ فقیدشان به لهستان سفر میکنند. اما در طول این سفر، تنشهای قدیمی که از دل تاریخ پیچیدهی خانوادهشان نشأت گرفته، دوباره شعلهور میشود.
داستان کلاریسا شیلدز، بوکسور مشهور به "تی-رکس" اهل فلینت، میشیگان، داستانی است از تلاش و پشتکار برای رسیدن به یک هدف بزرگ. او با تمرینات سخت و ارادهای پولادین، توانست به افتخار بزرگی دست یابد و به عنوان اولین زن آمریکایی، مدال طلای المپیک را در رشته بوکس از آن خود کند.
رهبران هفت کشور دموکراتیک ثروتمند در حالی که در حال تهیه بیانیهای در مورد یک بحران جهانی هستند در جنگل گم میشوند و در تلاش برای یافتن راه خروج با خطر مواجه میشوند.
یک دانشمند برجسته پس از یک تصادف وحشتناک در ماشینش گرفتار میشود. او در انزوا و در حالی که برای زنده ماندن تلاش میکند، کلید درمان یک بیماری همهگیر که جهان را ویران کرده است، در دست دارد.
در اوایل قرن بیستم، یک بحران زیستمحیطی مرموز، تقریباً ماهیهایی را که بیشتر مردم به آنها اهمیت میدادند در بزرگترین اکوسیستم آب شیرین روی زمین - دریاچههای بزرگ - نابود کرد.
تام گرین، با طنزی شیرین، تجربیاتش از مهاجرت از هالیوود به یک سبک زندگی سادهتر در روستا را به اشتراک میگذارد. او همچنین دیدگاههای طنزآمیزی درباره چالشهای رسانههای اجتماعی مدرن و سایر موضوعات مرتبط ارائه میدهد.
این فیلم به روایت داستانهایی اشاره میکند که در پشت صحنه اجراهای موسیقی، نمایشهای کوتاه و حضورهای کوتاه اما پررنگ هنرمندان در پنجاه سال گذشته پنهان مانده است. این داستانها به نوعی فرهنگ و اخبار را شکل دادهاند و حاوی نکات جالب و شنیدنی هستند.
دانش آموزان مدرسه شبانه روزی به نام های سامانتا و کلارا که نمی توانند برای تعطیلات به خانه بروند، با ورود یک گروه آدمکش درست زمان کریسمس، با خطری مرگبار روبرو می شوند...
آلیستر، فرمانده یگان امنیتی مخفی زمین، جیم، سرباز تازهکار با تواناییهای خارقالعاده را به مأموریتی تحت رهبری سرهنگ گرین و تفنگداران زبدهاش دعوت میکند تا منشأ یک آشفتگی انرژی ناشناخته در پایگاهی در نیومکزیکو را بیابند.
در جریان آخرالزمانی که زامبیها بر جهان مسلط شده بودند، گروهی از بازماندگان در یک استودیوی ضبط، پناه گرفته بودند. آنها به طور اتفاقی نوعی ماریجوانای بسیار قوی را کشف کردند. اما با گذشت زمان، تنشها بین آنها افزایش یافت و اشتباهاتی رخ داد که موجب شد به این فکر بیفتند که چه تهدیدی جدیتر است: زامبیها یا خودشان؟