لئون برونشتاین” یک دانش آموز سطح متوسط از دبیرستان غرب مونترال است که فقط بخاطر یک چیز، هیچ کدام از نظریه هایش درباه*ی قرن ۲۰ یا ارتش سرخ عملی نمی شود و…
“اولین جوخه” در روزهای آغازین جنگ جهانی دوم در جبههی شرقی اتفاق میافتد. نقشهای اول آن گروهی از نوجوانان شوروی با تواناییهایی غیر عادی هستند، نوجوانانی که انتخاب شدهاند تا یک واحد مخصوص برای مبارزه با نیروهای آلمان متجاوز تشکیل دهند. افسر اساسی که میخواهد از مردگان یک ارتش ماوراءطبیعه از صلیبیان قرن ۱۲، “نیروی صلیب مقدس” بپاخیزاند و از آنها برای اهداف نازیها کمک بگیرد، به مخالفت با آنها میپردازد.
فیلم یک مسابقه اتومبیلرانی در دهه 70 در بزرگترین مسابقات دنیا یعنی "لامانش" فرانسه به تصویر می کشد. مسابقه به مدت بیست و چهار ساعت و در طول 14.5 کیلومتر برگذار می شود...
مسافران یک قطار در معرض یک بیماری مرگبار قرار گرفته و قطار برای جلوگیری از گسترش بیماری قرنطینه می شود. دولت و سازمانهای دیگر در این ماجرا دخالت کرده و...
وین، زنی آمریکایی که به نظر می رسد قصد خودکشی داشته از اوردوز قرص به بیمارستان منتقل می شود. یک کارآگاه پلیس متوجه نقش معشوق او، یک پروفسور روانشناسی در این ماجرا می شود. در حالیکه پزشکان تلاش می کنند زندگی او را نجات دهند، کارآگاه از پروفسور بازجویی کرده و با فلش بکهایی این ماجرا را به تصویر می کشد...
دختر بچه ی ۱۳ ساله ای یه نام “سینیکا” در یک شب گرم تابستانی ناپدید می شود. بعد از تجسس دوچرخه ای او را در محلی پیدا می کنند که دقیقا ۲۳ سال پیش در همان مکان دختر بچه ای دیگر را به قتل رسانده بودند و …
"دکه داسیلوا" و "متیو فاکس" دو پلیش نیویورکی هستند به واحد ضدتروریستی متشکل از نخبگان منتقل می شود.در همین زمان یکی از خطرناکترین جنایتکاران بین المللی به نیویورک آمده و تلاش می کند آشوب به بار بیاورد.آنها سعی می کنند او را متوقف سازند و…
برنده 3 جایزه اسکار. همچنین 29 جایزه و نامزد دریافت 48 جایزه دیگر.
سال 1910. «هلن» (بانم کارتر) و «مارگارت اشلگل» (تامپسن) با برادرشان، «تيبي» (راس ماگنتي) با خانواده ي «ويلکاکس» آشنا مي شوند. «خانم ويلکاکس» (ردگريو) با «مارگارت» طرح دوستي مي ريزد و هنگام مرگ وصيت مي کند که ملک روستايي هواردز اند به «مارگارت» برسد. اما «هنري ويلکاکس» (هاپکينز) و بچه هايش وصيت نامه را از بين مي برند و پس از چندي «هنري» به «مارگارت» پيشنهاد ازدواج مي دهد.
یک شوالیه ( ژان رنو ) و نوکرش ( کریستین کلاویر ) از قرون وسطی، توسط یک جادوگر دیوانه به زمان حال منتقل می شوند. اکنون تنها راه آن ها برای بازگشت به زمان خودشان، پیدا کردن یکی از نوادگان آن جادوگر است…