اطلاعیه
کاربران عزیزی که اکانت خود را به بات تلگرام ما متصل میکنند، علاوه بر دسترسی به خدمات ویژه، کدهای تخفیف اختصاصی نیز دریافت خواهند کرد.
فقط کافی است همین حالا از طریق لینک زیر اکانت خود را به تلگرام متصل کنید و از مزایای ویژه بهرهمند شوید: اتصال اکانت به تلگرام
مدیریت نایت مووی
سوفی طراح مدی است که بیکار است و در مونترال زندگی می کند روزی با یک سایت آشنا می شود که پیشنهاد تعویض خانه برای تعطیلات را ارائه می دهد و سوفی با پذیرفتن این آگهی …
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 12 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
داستان درباره ی افسانه ی ثور به نام هیردال 4300 است که گروهی افراد با قایقی از چوب بالسا از اقیانوس آرام میگذرند. این افسانه مربوط به سال 1947 که درگیری هایی بین کلمبیا و آمریکای جنوبی در پلینزی در حال اتفاق است...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 8 جایزه و نامزد دریافت 26 جایزه دیگر.
«بروس وین» (مایکل کیتون) بعنوان شوالیه تاریکی شهر گاتهام به نبرد با جنیاتکاران بر می خیزد و با اولین دشمن بزرگ خودش، یعنی جوکر (جک نیکلسون) روبرو می شود...
دو قهرمان غواصي به نام هاي «ژاک مايول» (بار) و «انتسو موليناري» (رنو) که از کودکي با يک ديگر رقابت داشته اند، هنوز در پي اثبات برتري و کسب عنوان جهاني هستند...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 8 جایزه و نامزد دریافت 18 جایزه دیگر.
لندن. گروهي متشکل از چهار آدم بسيار متفاوت «کن» (پالين)، «جرج» (جرجسن)، «واندا» (کورتيس) و «اوتو» (کلاين) - به رغم تنشي که ميان اعضا به وجود مي آيد، الماس هايي چند ميليون پاوندي را به سرقت مي برند. سپس هر يک مي کوشد تا به ديگران نارو بزند...
7 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 13 جایزه و نامزد دریافت 16 جایزه دیگر.
«جين کريگ» (هانتر) و «آرون آلتمن» (بروکس) با هم در يک شبکه ي تلويزيوني در واشينگتن کار مي کنند، و «تام گرانيک» (هرت) نيز به عنوان مجري در همان شبکه استخدام مي شود. «جين» ميان اظهار علاقه و دل خوري نسبت به «تام» مردد است و سرانجام، خودش باعث آشنايي «تام» و گزارشگري به نام «جنيفر مک» (چايلز) مي شود. از طرف ديگر «آرون» که به «جين» علاقه مند است، موفقيتي در کار حرفه اي اش کسب نمي کند....
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 12 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
کشوري در آمريکاي جنوبي. «لوييس مولينا» (هرت) همجنس خواهي است که به زندان افتاده و هم سلولي او، «والنتين آرويي» (جوليا)، نويسنده ي مارکسيستي است که به خاطر کمک به فعاليت هاي ضد دولتي زنداني شده است...
«دکتر ريچارد واکر» (فورد)، متخصص قلب، و همسرش، «ساندرا» (باکلي) براي شرکت در يک کنفرانس پزشکي وارد پاريس مي شوند. کمي بعد «ساندرا» ناپديد مي شود و «واکر» در جست و جو و تحقيقاتش به نتيجه اي نمي رسد. تا اين که بي خانماني به او مي گويد دوستانش ديده اند که «ساندرا» را به زور سوار اتوموبيلي کرده اند...
«ژنرال کوسکوف» (کرابه) از مأموران اطلاعاتي روسيه، با کمک «جيمز باند» (دالتن) به غرب پناهنده مي شود تا اطلاعاتي را درباره ي عملکرد «ژنرال پوشکين» (ريس ديويز) از ديگر فرماندهان کا.گ.ب. لو بدهد. «کوسکوف» را گروهي ضربتي مي ربايند و «باند» در جست و جوي قضيه به خود او مظنون مي شود.
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 8 جایزه و نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
نويسنده ي موفق داستان هاي رمانتيک، «جون وايلدر» (ترنر) براي نجات خواهرش که به گروگان گرفته شده به کلمبيا مي رود. در اين جا يک ماجراجوي امريکايي به نام «جک کالتن» (داگلاس)، «جون» را از مخمصه نجات مي دهد و اين دو به اتفاق به دنبال گنج مي روند...
برنده 3 جایزه اسکار. همچنین 24 جایزه و نامزد دریافت 22 جایزه دیگر.
کامبوج، سال 1975. با ورود خمرهاي سرخ به پنوم پن، «سيدني شابرگ» (واترستن)، خبرنگار آمريکايي، و ديگر روزنامه نگاران خارجي به يک اردوگاه جنگي منتقل مي شوند و شاهد اعدام عده اي از اسيران هستند. پس از آن که «ديت پران» (نگور)، راهنما و مترجم «سيدني» خمرهاي سرخ را متقاعد مي کند تا روزنامه نگاران را رها کنند، اين عده به سفارت فرانسه پناه مي برند.
پس از تابستانی عاشقانه، رابطه ی «فلیسی» (وری) با «شارل» (وان دون دریشه) قطع می شود. پنج سال بعد، «فلیسی» در پاریس آرایشگری می کند، دختری به نام «الیز» (لوراشی) دارد که حاصل همان رابطه است و امیدوار است که دوباره «شارل» را ببیند…
یک گروه فیلمسازی، دزد ظالم و قاتل بی عاطفه ای را تعقیب کرده و در امور روزمره اش سرک می کشند. اما اوضاع بر همین منوال سپری نشده و اینجا هم یکه به قاضی رفتن این طنز تلخ را پر ماجرا می کند…
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 16 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
همه «توما»ی جوان (گوده) را «توتو» صدا می زنند. «توتو» معتقد است که به هنگام تولد با پسر همسایه، «آلفرد» ـ که در همان روز و در همان بیمارستان به دنیا آمده ـ عوض شده است و تمام اتفاقات ناخوش آیند زندگی اش ـ از جمله علاقه اش به خواهرش، «آلیس» (بلانک) و مرگ ناگهانی پدرش ـ از همین اشتباه سرچشمه گرفته اند.