داستان در سال ۱۹۶۲ و در خلال یک کنگره فیزیکی در آلپ رخ میدهد. حضور یک مهمان، یک پیانیست مرموز، ابرهای عجیب و رازی در دل کوه، همگی به روایتی علمی تخیلی و هیجانانگیز با نام «نظریه همه چیز» منجر میشود. این داستان سیاه و سفید بر پایه قوانین مکانیک کوانتومی بنا شده است.
تنها ده دقیقه در روز میتواند مسیر زندگی شما را دگرگون کند. اختصاص دادن ده دقیقه به انجام کاری نو و متفاوت، قادر است سرنوشت یک عمر را تغییر دهد. این حقیقتی است که بیانکا در گرماگرم بحران معنای زندگی خود به آن پی خواهد برد.
دو کودک ایتالیایی به نامهای کارمین و سلستینا، پس از جنگ جهانی دوم، برای یافتن زندگی بهتر، مخفیانه به آمریکا مهاجرت میکنند و پس از گذراندن سختیها، در نهایت شهر جدید را خانه خود مییابند.
در پسِ زرق و برق مسابقات دوشیزه ایتالیا، پاتریزیا میریگلیانی، کارگردان این رویداد نمادین، برای حفظ آن در برابر رسواییها و استانداردهای زیباییِ در حالِ تغییر، تلاش میکند.
زنی پس از فوت پدرش، با دیدن خوابهای مکرر کودکی، تصمیم به فرزندخواندگی از خارج از کشور میگیرد. این تصمیم، زندگی او را دستخوش تغییرات اساسی میکند و او را با چالشهای اخلاقی و خانوادگی روبهرو میسازد.
این اثر به بررسی زندگی و کارنامه یک نویسنده برنده جایزه نوبل میپردازد و روابط پیچیده، دیدگاههای بحثبرانگیز او درباره فاشیسم و تلاش او برای یافتن عشقی بیقیدوشرط را در شهرهایی چون رم، استکهلم، برلین، سیسیل، میلان و آمریکا دنبال میکند.
کیارا در نمایش تئاتر رقصی که به دیونیسوس، خدای یونان باستان، اختصاص داده شده و در آن، او انسان ها را به دلیل عدم ایمان به قدرت الهی اش مجازات می کند، به عنوان تکنسین نورپردازی کار می کند. پدرش، ویتوریو، به بیماری سختی دچار می شود که به نظر کیارا، نوعی مجازات الهی است. این موضوع، کیارا را با یکی از بنیادی ترین و جهان شمول ترین مسائل بشری روبرو می کند؛ مسئله ای که انسان ها در هر زمان و مکانی با آن دست و پنجه نرم می کنند.
جوزف و سونیا پسرشان را با هم بزرگ میکنند. جوزف که کارگردان فیلم است، علاوه بر ایده فیلم جدیدش، با مشکلات رابطه قبلیاش نیز دست و پنجه نرم میکند. سونیا نیز از افسردگی رنج میبرد و در بیمارستان بستری میشود. حال جوزف باید بین وظایف روزانه و اهداف هنریاش تعادل برقرار کند.
لوسی برای نوشتن فیلمنامه بازسازی یک فیلم تعطیلات استخدام میشود. او به یک تور از محوطه میپیوندد و وقتی یک ساعت شنی را روی زمین میاندازد، خود را در گذشته، در سال سال ۱۹۴۶ می بیند ...
این فیلم روایتی عمیق و سرشار از احساسات از روزگار همراهی فیلمساز با پدرش است. داستانی که هم از دلِ تجربههای شخصی او برمیخیزد و هم با نگاهی موشکافانه و بیطرفانه روایت میشود. همچون یک عشق پایدار، انتخابی برای زندگی و شیوهای خاص از بودن در جهان.
فرانکو آموره، افسر پلیس، درست شب قبل از بازنشستگیاش، به صحنه جرمی فراخوانده میشود که در آن بهترین دوست و همکار قدیمیاش، دینو، بر اثر سرقت الماس به قتل رسیده است...
دو برادر که تحت فشار سنگین بدهیها قرار داشتند، طرحی پیچیده ریختند تا با فریب یک دختر وارث ثروتمند، خانه خانوادگیشان را در شهر ناپل حفظ کنند. اما به ناگاه، عشقی غیرمنتظره وارد زندگی یکی از برادران شد و این امر باعث شد تا اجرای نقشه آنها با دشواریهای جدیدی روبرو شود.