«کنتس بیانکا برومونتی» (مانگانو) از پروفسوری گوشه گیر (لنکستر) می خواهد که طبقه ای از خانه ی اعیانی اش را به دخترش، «لیتا» (مارسانی) و دوست او، «استفانو» (پاتریتسی) اجاره دهد. کنتس را یک جوان آلمانی به نام «کونرات» (برگر) هم راهی می کند. پروفسور، «ونرات» را مصاحب خود می یابد و او نیز در همان خانه ساکن می شود.
وقتی یک دیکتاتور آفریقایی همسرش را زندانی می کند،”شاندورای” به ایتالیا تبعید شده،تحصیلات پزشکی را ادامه داده و برای آقای “کینسکی” آهنگساز و پیانیستی انگلیسی خانه داری می کند.او در یکی از اتاقهای خانه مجلل اوزندگی می کند.”کینسکی” ادعا می کند او را دوست دارد و حتی حاضر است با او به آفریقا برود اما…
بساز بفروشى به نام » ادواردو نوتولا « ( استایگر ) و گروهى تاجر که اعضاى جناح راستگراى شهردارى ناپل هم هستند، نقشهى شهرسازى را جورى طرح کردهاند که گسترش شهر به سمت زمینهاى خودشان در شمال شهر باشد؛ اما کمى بعد با فروریزى ساختمان کهنهاى در محلهاى فقیرنشین، اوضاع شکلى دیگر به خود مىگیرد.
«راکي» (استالون) به دليل خطر ضربه ي مغزي ديگر قادر نيست در مسابقات بوکس شرکت کند. او که بر اثر اتفاقاتي ورشکسته شده، مربي گري بوکسور جوان تشنه ي شهرت، «تامي گان» (ماريسن) را به عهده مي گيرد...
قطاری به مقصد رم در طول ایتالیا سفر می کند.مسافران آن پروفسوری که رویایش صحبت با عشقی هست که هیچگاه وجود نداشته،خانواده ای از پناهندگان آلبانیایی که قطار را عوض کرده و یک بلیط می دزدند،سه هوادار اسکاتلندی فوتبال که در راه یک مسابقه هستند و بیوه ای که برای شرکت در مراسم یابود همسرش سفر می کند.برخورد این شخصیتهای متفاوت از اروپا اتقاقاتی به وجود می آورد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 13 جایزه و نامزد دریافت 15 جایزه دیگر.
سیسیل بعد از جنگ، شهر و اهالی آن در شرایط نه چندان خوبی به سر میبرند. در همین فضای سرد و نا امید ناگهان فردی به نام «جو مورلی» وارد شهر میشود و خود را استعداد یاب کمپانی فیلمسازی بونیورسال معرفی میکند. با این وعده که از استعداد های این شهر ستاره خواهد ساخت در ازای گرفتن مبلغی از فرد مورد نظر تست بازیگری میگیرد و به انها این امید را میدهد که تست انها را برای استدیو و کارگردانان بزرگی میفرستد...
این فیلم سه داستان عشقی متفاوت را دنبال می کند. یکی از آن ها در مورد «روبرتو» وکیل جوانی است که تصمیم دارد با «سارا» ازدواج کند. اما زمانی که یک دختر جذاب روستایی بنام «میکل» را می بیند، اوضاع کمی پیچیده می شود...
فیلم در مورد یک زوج بنامهای «ماریون» و «مینگوس» هست که هرکدامشان از رابطه قبلی یک فرزند بهمراه دارند. آنها به خوبی و خوشی در نیو یورک زندگی می کنند، تا اینکه خانواده ماریون تصمیم میگیرند از فرانسه به دیدن آن ها بیایند…
یک دختر جوان با توانایی خارق العاده اش که میتواند با حشرات ارتباط برقرار کند به یک مدرسه ی سوئیسی می رود جایی که در آن محل قتل های عجیبی رخ می دهد و او می تواند با توانی غیرعادی اش در حل ماجرا کمک کند
"والتر مانچینی" به همراه همسر خود "ایو" برای نجات زندگی مشترک خود به تعطیلات آخر هفته رفته اند.اما وقتی مردی به نام "آدام" را در میانه راه سوار می کنند،همه چیز تغییر می کنند.آنها متوجه می شوند "آدام" فراری خطرناکیست که پلیس و همکاران تبهکارش در تعقیبش هستند...
«کيارا» (سانسا) و «ارنستو» (پير جورجو بلوکيو) آپارتماني را اجاره مي کنند تا از آن به صورت يک خانه ي تيمي و براي مخفي کردن يک مقام دولتي ربوده شده - «آلدو مورو»، رهبر حزب دموکرات مسيحي - استفاده شود...
“پير پائولو پازولينی” انديشمند مارکسيست پرحرف و فيلم سازی با استعدادی نادر و تابو شکن بود. او مردی بود که اصرار داشت «رسواسازی حق و رسوا شدن لذت است». “ابل فرارا” بدون شک اين ايتاليایی را به چشم خويشاوند معنوی خود نگاه می کند و درام شوخ و شنگ و محترمانه اش ۲۴ ساعت پايانی زندگی پازولينی، تا زمانی که در قرار ملاقات سرنوشت سازش در حومه رُم حاضر می شود، را به تصوير می کشد ...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
باند(مور) در حال تحقیق درباره سرقت یک شاتل فضایی است. سازندهی شاتلها، هوگو دراکس(لونسدال)، درحال خارج کردن انسانها از سیارهی زمین و بازگرداندن مجدد آنان برای استقرار آنها به صورت نژادی برتر است و …
“فردیناندو اسپوزیتو” تبهکار خرده پایی است که تلاش می کند تا حقه های خود از خانواده خود حمایت کند. او به همراه همکار خود “امیلکار” تظاهر می کند که یک سکه باستانی متعلق به روم را در اختیار دارد …
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
»عیسى مسیح« (ایراتسوکویى) حواریون خود را برمىگزیند و مردم را به سوى خدا مىخواند. این امر خشم قدرت مداران را برمى انگیزد، تا آن جا که به دنبال راهى براى دستگیرى و محاکمه ى او مىگردند….