در سال ۱۹۶۶ میلادی، نورا و هکتور، دو فیزیکدان برجسته، به سال ۲۰۲۵ سفر میکنند. در این سفر زمانی، نورا به سرعت پیشرفت کرده و در دنیای جدید به شکوفایی میرسد، اما هکتور با چالشها و مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند. این وضعیت، نورا را در دوراهی دشواری قرار میدهد: انتخاب میان عشقش به هکتور و پذیرش دنیایی که زنان را توانمند میسازد.
فینِ ۱۷ ساله پس از رهایی از اسارت با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکند. در همین حال، خواهرش در رویاها از طریق "تلفن سیاه" تماسهایی دریافت کرده و رؤیاهای نگرانکنندهای از مورد تعقیب قرار گرفتن سه پسر در اردوگاه زمستانی "دریاچه آلپاین" میبیند.
جان یک فیلمساز مشتاق است که تصمیم میگیرد با دوستانش یک فیلم بسازد. در صحنه فیلمبرداری، جان با دارما آشنا میشود؛ دختری مرموز. از همان لحظه اول، جان پی میبرد که دارما دختری منحصربهفرد است و در نهایت عاشق او خواهد شد.
زندگی آندرئا، یک زن از طبقهٔ متوسط، زمانی به طور چشمگیری تغییر میکند که پسر ۱۸ سالهاش به اشتباه متهم به جرمی کوچک میشود که مرتکب نشده است و سر از زندان در میآورد. اکنون او باید برای آزادی پسرش بجنگد. این داستان بر اساس یک ماجرای واقعی است.
داستان در مورد سه دوست به نامهای "ماتئو"، "خوان" و "بنیتو" است که به دلیل افزایش قاچاق مواد مخدر و ناآرامیهای اجتماعی در جنوب اسپانیا، مسیر زندگیشان از هم جدا میشود. دوستی آنها به چالش کشیده میشود، به خصوص بنیتو که به عنوان مأمور اجرای قانون، بین قانون و تبهکاران قرار گرفته است.
دو دوست قدیمی در حال پیمودن مسافتی ۶۰۰ کیلومتری از ارتفاعات اسکاتلند هستند تا دوباره با یکدیگر، طبیعت و بخشهایی از وجودشان که از دست دادهاند، ارتباط برقرار کنند.
رازی که سالها ایستگاه مترو روکافورت بارسلونا را لرزانده است، زمانی که لورا در این ایستگاه قدیمی و آرام شروع به کار میکند و متوجه میشود که افراد زیادی در شرایط عجیبی در آنجا جان خود را از دست دادهاند...
ماتئو، مجرمی در حصر خانگی و کارمند پارکینگی در بوئنوس آیرس، نقشهی فرار دارد. با ورود لارا و به دنبال آن، هجوم یک مرد مسلح، روال عادی او به هم میریزد. این دو نفر شاهد یک قتل میشوند که منجر به یک تعقیب و گریز مرگبار در طبقات پارکینگ میشود و آنها را مجبور میکند برای فرار از این مکان و نجات جان خود، با مجرمان درگیر شوند.
افسانه میگوید که مدتها پیش، طبیعت در اطراف دریاچه در هماهنگی کامل شکوفا بود، تا اینکه شرارت از راه رسید. انسانها که با تمایلات تاریک کور شده بودند، ترس، نفرت و مرگ را به ارمغان آوردند. ماهیگیران آن را 'لا میرینگوآ' (La Miringua) صدا میکنند، همان کسی که به خاطر گناهانت، تو را به داخل دریاچه میکشد.
یک نیروی جوان گارد مدنی اسپانیا به صورت مخفیانه در گروه جداییطلب باسک (ETA) نفوذ میکند و طی بیش از ده سال، مخفیگاههای این گروه را در جنوب فرانسه پیدا و شناسایی میکند.
وقتی زنی توسط دخترانش به دلیل سبک زندگی بیدغدغه و آسودهاش در یک کلینیک روانپزشکی بستری میشود، یک متخصص باید قضاوت کند که آیا او بیمار است یا فقط میخواهد از زندگی لذت ببرد.
پابلو پریِتو، رهبر یک باند سارق، تحت تعقیب شدید یک قاضی بیرحم قرار دارد و فرصت کمی برای فرار دارد. اکنون باید دید آیا او میتواند از سرنوشت خود بگریزد یا به دام افتاده و مجازات میشود.
رابطهٔ نیک و نوآ در اوج خود با چالشی بزرگ روبرو میشود که آیندهٔ آنها را به محک میگذارد. پرسش اصلی این است که آیا با وجود علاقهٔ زیاد، عشق و بخشش برای غلبه بر مشکلات گذشته و حفظ رابطه کافی خواهد بود یا خیر.
فرناندو، معلم جغرافیایی که پس از ناپدید شدن همسرش دچار سرگردانی شده، با جعل هویت، به عنوان باغبان در خانهی روستایی پرتغالی کار میکند و با صاحب آنجا دوست میشود.
WWE در بازگشت خود به استرالیا، دو مسابقه برای کسب عناوین کراون جول برگزار میکند که شامل رقابت کودی رودز در برابر سث رولینز و تیفانی استرتون در مقابل استفانی واکر است.
داستان درباره زندگی الین نوجوان و تلاش او برای بزرگ شدن در محیط شهری است، در حالی که پدرش (مانی)، یک نوازنده سالسا، به دلیل مشکلاتی که دارد از خانواده دور شده است.